سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
بزرگ ترین سایت مطالب ودانلود
به سایت از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ خوش آمدید

تأسیس باشگاه فوتبال بارسلونا (1922–1899)

اعضای تیم در سال 1903

خوان گمپر

در 22 اکتبر سال 1899 میلادی، هانس گمپر تمایل خود را به صورت آگهی در روزنامه لوس دپورتس برای تأسیس باشگاه فوتبال اعلام کرد. در 29 نوامبر همان سال در جلسه? خیمناسیو سوله نتایج مثبتی حاصل شد و در نهایت یازده بازیکن شامل واتر وایلد، لوئیس دی اوسو، بارتومئو ترادس، اوتو کونزله، اوته مه یر، انریک دوکال، پره کبوت، کارلس پوجول، جوزپ لوبت، جانپارسونز و ویلیام پارسونز جذب شدند و باشگاه فوتبال بارسلونا متولد شد.[11] بارسلونا شروع موفقیت آمیزی در مسابقات ملی و منطقه‌ای نظیر مسابقات فوتبال کاتالونیا و کوپا دل ری داشت. در 1902 میلادی باشگاه اولین جام خود، کوپا ماکایا را بالای سر برد و نیز در همان سال در فینال اولین دوره کوپا دل ری به مصاف بیزکایا رفت که 1 – 2 مغلوب شد.[12] در 1908 میلادی، درحالی که باشگاه در شرایط مالی سختی قرار داشت و جز قهرمانی در مسابقات فوتبال کاتالونیا در 1905 میلادی تا آن زمان نتوانسته بود پیروزی دیگری به دست آورد، خوان گمپر به عنوان ریاست باشگاه برگزیده شد. گمپر در 5 دوره متفاوت، در بین سال‌های 1908 تا 1925، ریاست باشگاه را بر عهده داشت، و مجموعاً حدود 25 سال را در خدمت باشگاه گذراند. از مهمترین دستاوردهای وی می‌توان کمک به بارسا برای به دست آوردن ورزشگاه اختصاصی را خاطر نشان کرد.[13]

در 14 مارس 1909 میلادی، بارسلونا به ورزشگاه اینداستریا که بزرگتر بود و 8?000 نفر گنجایش داشت، نقل مکان کرد. از 1910 تا 1914 میلادی، بارسلونا در جام پیرنه شرکت کرد و به عنوان بهترین تیم لانگیدوک، میدی، ناحیه آکیتن، باسک و کاتالونیا انتخاب شد. در آن زمان شرکت کردن در این رقابت‌های آزاد برای تیم بسیار مفید بود.[14][15] در همین دوره زبان رسمی باشگاه از کاستیلن به کاتالونیایی تغییر کرد و تیم به‌تدریج به یکی از نمادهای مهم کاتالونیا تبدیل شد، تاجایی که برای بسیاری از طرفداران، حمایت از تیم بیشتر به واسطه? جایگاه اجتماعی آن و نه بازی خود تیم اهمیت داشت.[16]

گمپر، جک گرینول را به عنوان اولین مربی تمام وقت بارسلونا انتخاب کرد.[17] وی همچنین تلاش‌هایی برای افزایش تعداد اعضای باشگاه انجام داد، به طوری که در سال 1922 میلادی، تعداد اعضای باشگاه به بیش از 20?000 نفر افزایش یافت. این افزایش اعضا به لحاظ مالی تیم را قادر به تهیه ورزشگاه جدید ساخت. در نهایت باشگاه به ورزشگاه لس کورتس که در همان سال افتتاح شده بود، نقل مکان کرد.[18] ورزشگاه جدید 22?000 نفر گنجایش داشت که بعدها به 60?000 نفر هم رسید.[19] در دوران گمپر، تیم فوتبال بارسلونا موفق شد یازده بار مسابقات فوتبال کاتالونیا، شش بار کوپا دل ری و چهار بار کوپا دی پیرنه را فتح کرده و نخستین «عصر طلایی» خود را تجربه کند.[12][13]
[ویرایش]
ریورا? جمهوری خواهی و جنگ داخلی (1957–1923)

بمباران هوایی بارسلون در 1938

در 14 ژوئن 1925، جمعیت حاضر در یکی از مسابقه در حرکتی خودجوش برای اعتراض به دیکتاتوری میگوئل پریمو ده ریورا سرود ملی را هو کردند که در پی آن حکومت در واکنش به این عمل ورزشگاه را شش ماه تعطیل کرد و گمپر نیز مجبور به کناره‌گیری از ریاست باشگاه شد.[20] همزمان با حرکت باشگاه‌ها به سوی حرفه‌ای شدن، مدیران بارسلونا نیز در 1926 اولین گام را در این مسیر نهادند.[18] در 1928، بارسلونا پیروز جام اسپانیا شد، در مراسم اهدای جام ترانه? اودا اِ پلاکتو از رافائا آلبرتی یکی از اعضای اصلی گروه «نسل 27» در وصف عملکرد قهرمانانه دروازه‌بان بارسا خوانده شد.[21] در 30 ژوئیه 1930، بنیان گذار باشگاه، خوان گمپر، بعد از دوره‌ای افسردگی به واسطه? مشکلات شخصی و اقتصادی اقدام به خودکشی کرد.[13]

اگرچه بارسلونا با بازیکن سرشناسی چون جوزپ اسکولا به کار خود ادامه می‌داد، باشگاه به دلیل کشمکش‌های سیاسی که جامعه ورزشی را به کلی تحت شعاع قرار داده بود، وارد دوره‌ای از افت شد.[22] باوجود کسب قهرمانی در سال‌های 1930، 1931، 1932، 1934، 1936 و 1938[12] در مسابقات کاتالونیا، بارسلونا هیچ موفقیتی در سطح ملی (بجز عنوان بحث برانگیز 1937) به دست نیاورده بود. یک ماه پس از شروع جنگ داخلی اسپانیا در سال 1936، برخی از بازیکنان بارسلونا و اتلتیک بیلبائو داوطلب خدمت سربازی در جمع افرادی شدند که در مقابل شورشیان نظامی می‌جنگیدند.[23] در 6 اکتبر همین سال جوزپ سانیول، مدیر باشگاه و از اعضای حامی حزب سیاسی استقلال طلب، توسط سربازان فالانژ در نزدیکی گواداراما به قتل رسید.[24] در تابستان 1937، تیم به اردوی مکزیک و ایالات متحده رفت. این اردو اگرچه به لحاظ مالی باشگاه را در امان نگه می‌داشت، اما نیمی از تیم به دنبال پناهندگی در کشورهای فرانسه و مکزیک بودند. در 16 مارس 1938، بارسلونا مورد بمباران هوایی قرار گرفت که به کشته شدن 3000 تن انجامید و دفتر باشگاه نیز از این بمباران در امان نماند.[25] کاتالونیا چند ماه بعد به تصرف در آمد. باشگاه به نماد نافرمانی کاتالانیسم تبدیل شد و در پی‌محدودیت‌های ایجاد شده اعضای آن به 3?486 نفر کاهش یافت.[26] پس از جنگ داخلی، پرچم کاتالونیا ممنوع اعلام شد و تیم‌ها از استفاده از نام‌های غیراسپانیایی نیز منبع شدند. این اقدام باشگاه را مجبور به تغییر نام به (به اسپانیایی: Club de Fútbol Barcelona) و حذف پرچم کاتالونیا از لباس تیم کرد.[19]

در 1943، بارسلونا در نیمه نهایی مسابقات کوپا دل جنرالیسمه به مصاف رئال مادرید رفت. دیدار رفت دو تیم در لس کورتس با نتیجه 3–0 به نفع بارسلونا پایان یافت. پیش از بازی برگشت، اعضای تیم بارسلونا با رئیس امنیت دولت فرانسیسکو فرانکو دیدار داشتند و او به آن‌ها یادآوری کرد که تنها به علت سخاوتمندی رژیم آن‌ها امکان بازی کردن را دارند. در بازی برگشت رئال مادرید با نتیجه 11–1 بارسلونا را شکست داد.[27] علی‌رغم فشارهای سیاسی آن زمان، بارسلونا در ده 1940 و 1950 توانست موفقیت‌های قابل توجهی را کسب کند. بارسا با مربیگری جوزپ سامیتیر و بازیکنانی چون سزار، آنتونی رامالتس و خوان ولاسکو در سال 1929 توانست برای اولین بار قهرمان لا لیگا شود. این عنوان را توانست در سال‌های 1948 و 1949 نیز به دست آورد. همچنین در سال 1949 توانست برای اولین بار کوپا لاتین را فتح کند. در ژوئن 1950 باشگاه قرار دادی با لادیسلائو کوبالا بست، او یکی از افراد تاثیر گذار در بارسلونا بود.

در یکشنبه بارانی سال 1951، انبوهی از جمعیت پس از پیروزی 2–1 در برابر سانتاندر، ورزشگاه لس کورتس را بدون استفاده از تراموا ترک کردند که شگفتی مسئولین حکومتی را برانگیخت. در آن زمان در بارسلون کارکنان تراموا اعتصاب کرده بودند و این حمایت از جانب طرفداران بارسلون از حرکت آنان صورت گرفت. رویدادهایی از این قبیل چهره‌ای متفاوت از باشگاه یا تعلق آن به فراتر از کاتالونیا را نشان می‌داد.[28] بسیاری در اسپانیا باشگاه را مدافع حقوق بشر و آزادی می‌دانستند.[29]

بارسلونا توانست با مربیگری فردیناند دائوییک و بازی لادیسلائو کوبالا در سال 1952 پنج عنوان قهرمانی مختلف شامل لا لیگا، کوپا دل جنرالیسمه (یا همان کوپا دل ری)، کوپا لاتین و کوپا اوا دوارته و کوپا مارتینی روسی را بالای سر ببرد. همچنین در 1953 نیز توانست مجدداً لا لیگا و کوپا دل جنرالیسمه را فتح کند.[19]
[ویرایش]
باشگاه فوتبال بارسلونا (1978–1957)

ورزشگاه باشگاه بارسلونا، نیوکمپ که با حمایت‌های مالی هواداران در سال 1957 ساخته شد.

بارسلونا با مربیگری هلنیو هررا و لوییز سوارز جوان (بازیکن سال فوتبال اروپا در 1960) و دو بازیکن مجارستانی به توصیه کوبالا با نام‌های ساندور کوچیس و زولتان زیبور توانست دو عنوان ملی دیگر در سال 1959 و لا لیگا و جام بین شهری را در 1960 کسب کند. در 1961 بارسلونا اولین باشگاهی بود که توانست رئال مادرید را در رقابت‌های لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد، اما در فینال با نتیجه 3–2 مغلوب بنفیکا شد.[30][31][32]

کار ساخت ورزشگاه نیوکمپ در سال 1957 به پایان رسید و این بدین معنا بود که باشگاه مقداری پول برای خرید بازیکنان جدید داشت. دهه 1960 موفقیت‌های کمتری برای باشگاه به همراه داشت و لا لیگا کاملاً در دست رئال مادرید بود.[32] از جنبه‌های مثبت دهه شصت می‌توان به ظهور بازیکنانی چون جوزپ فوسته و کارلس رکساچ و پیروزی باشگاه در کوپا دل جنرالیسمه در 1963 و جام بین شهری در 1966 اشاره کرد. همچنین بارسلونا توانست رئال مادرید را در فینال کوپا دل جنرالیسمه در ورزشگاه برنابئو در حالی که فرانکو بازی را تماشا می‌کرد، شکست دهد و بخشی از اقتدار سابق خود را به نمایش بگذارد. با پایان یافتن دوره دیکتاتوری فرانکو در 1974، نام باشگاه به نام اصلیش تغییر کرد، طراحی تاج آن به شکل اولیه‌اش برگردانده شد و دوباره حروف اصلیش را به دست آورد.[33]

فصل 1973–1974 شاهد حضور یوهان کرایف بود که برای ثبت یک رکورد جهانی به مبلغ 920 هزار پوند از آژاکس خریداری شد.[34] یوهان کرایف در مصاحبه‌ای با یکی از خبرگزاری‌های اروپا گفت:«من بارسلونا را به رئال مادرید ترجیح دادم زیرا نمی‌توانم برای تیمی بازی کنم که با فرانکو ارتباط دارد.» و این مصاحبه خیلی سریع او را به چهره محبوب هواداران بارسا تبدیل کرد و زمانی که وی نام فرزندش را یوردی، یک نام محلی کاتالانی گذاشت، بر میزان این محبوبیت افزوده شد.[35] یوهان کرایف به همراه بازیکنان خوب دیگری چون خوان مانوئل آسنسی، کارلس رکساچ و هوگو سوتیل به باشگاه کمک کردند تا بتواند بعد از دهه 1960 با شکست 5–0 رئال مادرید در سال 1974 قهرمان لالیگا شود.[36] یوهان کرایف در 1973 در اولین دوره حضورش در بارسا به عنوان بهترین بازیکن سال اروپا برای بار دوم انتخاب شد، او در سال 1971، زمانی که برای آژاکس بازی می‌کرد توانسته بود این عنوان برای اولین بار کسب کند، همچنین برای بار سوم در سال 1974 درحالی که همچنان برای بارسلونا بازی می‌کرد مجدداً این عنوان را تصاحب کرد.[37]
[ویرایش]
نونیز و ثبات در مدیریت (2000–1978)

جام قهرمانان اروپا که بارسلونا در سال 1992 آن را فتح کرد

در سال 1978 جوزپ لوییس نونیز در انتخاباتی توسط اعضای باشگاه به عنوان مدیر جدید انتخاب شد. این تصمیم بسیار نزدیک و متصل به گذار اسپانیا در مسیر دموکراسی و پایان یافتن دیکتاتوری فرانکو در سال 1974 بود. هدف اصلی نونیز ارتقا دادن بارسا به سطح یک باشگاه جهانی از طریق ثبات بخشیدن به آن در زمین و خارج از آن بود. وی به توصیه کرایف، آکادمی جوانان بارسلونا، لا ماسیا را در 20 اکتبر 1979 تأسیس کرد.[38] دوره ریاست او 22 سال به طول انجامید و بر بارسلونا تاثیر بسازایی گذاشت. از زمان نونیز سیاست‌های سختگیرانه‌ای برای دستمزد و نظم و انضباط به جا مانده‌است.[39][40]

در 16 مه 1979 بارسلونا با شکست 4–3 فورتونا دوسلدورف در مقابل بیش از 30?000 طرفدار بارسلونایی که برای دیدن بازی به بازل سوئیس آمده بودند، توانست برای اولین بار جام در جام اروپا فتح کند. در 1982 مارادونا با قراردی به مبلغ 5 میلیون پوند از بوکا جونیورز خریده شد و دهمین رکورد جهان از حیث مبلغ قرار داد رقم خورد.[41] در پایان فصل 1983–1982 بارسلونا توانست با مربیگری منوتی، رئال مادرید را شکست دهد و قهرمان کوپا دل ری شود. حضور مارادونا در بارسا دیری نپایید و او بارسلونا را برای پیوستن به ناپولی ترک کرد. در آغاز فصل 1985–1984 تری وینابلز به عنوان مربی انتخاب شد و توانست لا لیگا را با هافبک برجسته? آلمانی، برند شوستر فتح کند. در فصل بعدی او تیم را به مرحله فینال جام باشگاه‌های اروپا برد که در ضربات پنالتی بارسا مغلوب استوا بخارست شد و عنوان نایب قهرمانی را کسب کرد.[39]

پس از جام جهانی فوتبال 1986 باشگاه گری لینکر آقای گل آن رقابت‌ها را از باشگاه اورتون خرید و با دروازه‌بان آندونی زوبیزارتا قرار دادی طولانی بست. اما تیم در حالی که شوستر در محرومیت به سر می‌برد نتوانست موفقیت‌های زیادی کسب کند. وینابلز در آغاز فصل 1988–1987 از بارسا اخراج و لوییس آراگونز جانشین او شد. تمرد بازیکنان از نونیز در رویدادی که به هسپریا موتینی شهرت دارد در همین فصل رخ داد و این فصل با پیروزی 1–0 در مقابل رئال سوسیداد در فینال کوپا دل ری به پایان رسید.[39]

یوهان کرایف برنده چهار عنوان قهرمانی لا لیگا با بارسلونا در سمت مربی

در سال 1988 کرایف به عنوان سرمربی به باشگاه بازگشت و به زبان ساده‌تر یک تیم رویایی جمع کرد. در حالی که باشگاه با ستاره‌های بین‌المللی چون روماریو، رونالد کومان، میشل لادروپ و هریستو استویچکوف قرار داد داشت، او ترکیبی از بازیکنان اسپانیایی چون خوزه ماری باکرو، جوزپ گواردیولا و تکسیکی بگیریستین را به زمین می‌برد.[42] بارسا زیر نظر یوهان کرایف توانست چهار عنوان قهرمانی لالیگا را بین سال‌های 1991 تا 1994 پی در پی کسب کند. در رقابت‌های اروپایی نیز با شکست سمپدوریا در فینال جام در جام اروپا 1989 و لیگ قهرمانان اروپا 1992 هر دو عنوان قهرمانی را به دست آورد. همچنین بارسا کوپا دل ری در سال 1990، سوپر جام اروپا در سال 1992 و سه سوپر جام اسپانیا را نیز ازآن خود کرد. یوهان کرایف با 11 عنوان قهرمانی، موفق‌ترین مربی باشگاه تا به امروز بوده و با 8 سال مربیگری پی در پی بیشترین مدت باقی‌ماندن در سمت مربیگری باشگاه را داراست.[43] بخت یوهان کرایف در فینال دو فصل آخر مربیگریش برگشت و کسب نتایج ضعیف اسباب اخراج او توسط نونیز را فراهم کرد.[39]

بابی رابسون جایگزین کرایف شد و تنها در فصل 1997–1996 در این سمت باقی‌ماند. او رونالدو را از پی‌اس‌وی خرید و توانست سه جام کوپا دل ری، سوپر جام اسپانیا و جام در جام اروپا را برای باشگاه به ارمغان آورد. حضور رابسون تنها یک راه حل کوتاه مدت بود تا لوئیس فن خال بتواند به باشگاه بپیوندد.[44] رونالدو نیز چون مارادونا برای مدت کوتاهی در باشگاه ماند و سپس به اینتر میلان پیوست. به هرشکل ستارگان تازه‌ای چون لوییس فیگو، پاتریک کلایورت، لوییز انریکه و ریوالدو در باشگاه ظاهر شدند و بارسا هر دو جام کوپا دل ری و لا لیگا را در سال 1998 بالای سر برد. در 1999 ریوالدو به عنوان چهارمین بازیکن بارسلونا توانست عنوان بهترین بازیکن فوتبال سال اروپا را کسب کند. علی‌رغم تمام این موفقیت‌ها داخلی، عدم پیروزی بارسا در فینال لا لیگا 2000 که سبب قهرمانی رئال مادرید شد، استعفای نونیز و فن خال را در پی داشت.[44]
[ویرایش]
رفتن نونیز و آمدن لاپورتا (2010–2000)

خوان لاپورتا در حال مصاحبه با خبرنگاران در سال 2009

رفتن نونیز و فن خال از باشگاه قابل مقایسه با پیوستن لوییس فیگو به رئال مادرید نبود، فیگو نه تنها کاپیتان دوم تیم بلکه به عنوان قهرمانی قابل ستایش نزد هواداران بارسا شناخته می‌شد، تاجایی که بسیاری از کاتالونیایی‌ها او را از خودشان می‌دانستند. هواداران بارسا که از تصمیم پیوستن فیگو به رقیب دیرینه خود بسیار ناراحت بودند، این ناراحتی را با استقبال خشم‌آلود خود از حضور فیگو در نیوکمپ نشان می‌دادند، حتی در اولین حضور او در نیوکمپ به سمتش یک کله خوک و شیشه پر ویسکی پرتاب کردند.[45] در سال 2000 خوان گسپارت جایگزین نونیز شد و به مدت سه سال در این سمت باقی‌ماند. در این مدت باشگاه شاهد رفت‌وآمد مربیان بود. در نهایت فن خال برای بار دوم به باشگاه بازگشت ولی از آنجایی که نتیجه مثبتی حاصل نشد، فن خال و گسپارت هر دو استعفا دادند.[46]

پس از دوران ناموفق گسپارت، باشگاه با ترکیبی از مسئولین جوان به اوج بازگشت. خوان لاپورتا جایگزین گسپارت شد و فرانک ریکارد بازیکن سابق تیم ملی فوتبال هلند به عنوان مربی بارسا انتخاب شد. تاثیر بازیکنان بین‌المللی و ترکیب آن‌ها با بازیکنان اسپانیایی تیم را به سمت کسب موفقیت مجدد سوق داد. بارسا توانست در سال 2005–2004 لا لیگا و سوپر جام اسپانیا را فتح کند و قرار دادی با رونالدینیو، بازیکن سال فوتبال جهان 2006 ببندد.[47]

در فصل 2006–2005 بارسا مجدداً قهرمان لا لیگا و سوپر جام اسپانیا شد. در فینال لیگ قهرمانان بارسلونا در مقابل آرسنال قرار گرفت، درحالی که آرسنال تا پیش از 15 دقیقه پایان بازی با 10 بازیکن پیروز میدان بود، بارسا توانست نتیجه بازی را 2–1 به نفع خود تغییر دهد و جام را بعد از 14 سال بالای سر بگیرد.[47] در همان سال بارسلونا در جام باشگاه‌های جهان نیز شرکت کرد و در فینال با گل دقیقه 82 حریف برزیلی خود، مغولب اینترناسیونال شد.[48][49] اگرچه بارسلونا فصل 2007–2006 را با قدرت شروع کرد، اما در پایان بدون کسب هیچ عنوانی فصل را به پایان رساند. بعدها اردوی پیش از فصل در ایالات متحده که منجر به مصدومیت ساموئل اتوئو و لیونل مسی شد، به عنوان دلیل عدم موفقیت باشگاه اعلام شد.[50][51]

شش جام مختلف که بارسلونا تنها در سال 2009 فتح کرد.

در لالیگا که بارسا در بیشتر فصل‌ها در جایگاه اول قرار داشت، در سال جدید بی‌ثباتی باشگاه فرصتی برای پیشی گرفتن رئال مادرید و قهرمانی آنان شد. فصل 2008–2007 برخلاف سال‌های گذشته موفقیتی برای باشگاه به همراه نداشت و در پی آن جوزپ گواردیولا مربی تیم دوم بارسلونا در پایان فصل جایگزین ریکارد شد.[52]

بارسا در فینال کوپا دل ری 2009 با شکست 4–1 اتلتیک بیلبائو برای 25امین بار قهرمان این رقابت‌ها شد. سه روز پس از آن شکست رئال مادرید در رقابت‌های لالیگا جام را برای بارسلونا در فصل 2009–2008 به ارمغان آورد. بارسا در حالی فصل را به پایان رساند که در ورزشگاه المپیک رم، منچستر یونایتد فاتح سال قبل جام باشگاه‌ها را با نتیجه 2–0 شکست داد و سومین عنوان قهرمانی جام باشگاه‌ها را فتح کرد. در نتیجه برای اولین بار در اسپانیا اولین سه‌گانه را به دست آورد.[53][54][55] بارسا با شکست مجدد اتلتیک بیلبائو در فینال سوپر جام اسپانیا 2009 و پیروزی در مقابل شاختار دونتسک در فینال سوپر جام اروپا 2009 دو جام دیگر را نیز بالای سر برد.[56] در دسامبر 2009، بارسا جام باشگاه‌های جهان 2009[57] را نیز فتح کرد و اولین تیم تاریخ فوتبال شد که شش‌گانه جام‌ها را توانست کسب کند.[58] همچنین بارسلونا با فتح لالیگا با 90 امتیاز و فتح سوپر جام برای 9امین بار توانست دو رکورد تازه در فوتبال اسپانیا به ثبت برساند.[59][60]
[ویرایش]
رفتن لاپورتا و آمدن راسل ( تاکنون‌–2010)

بعد از کناره‌گیری لاپورتا در ژوئن 2010، ساندرو راسل بعد از مدتی کوتاه به عنوان مدیر جدید باشگاه انتخاب شد. رأی‌گیری برای انتخاب مدیر جدید در 13 ژوئن 2011 برگزار شد و راسل توانست با کسب 61.35‌? (تعداد 56?088 رأی) کل آرای مأخوذه به ریاست باشگاه برسد.[61] او سپس توانست داوید ویا را با 40 میلیون یورو از والنسیا[62] و خاویر ماسکرانو را با 19 میلیون یورو از لیورپول[63] به همراه دو بازیکن دیگر در نوامبر 2010 به‌خدمت بگیرد. بارسلونا توانست در اولین ال کلاسیکو در فصل 2010-11، رئال مادرید را با حساب 5-0 شکست دهد و هم‌چنین در آن فصل توانست برای سومین سال پیاپی با 96 امتیاز فاتح لالیگا شود.[64] در آوریل 2011 بارسلونا که به فینال کوپا دل ری راه یافته‌بود دراین مرحله مقابل رئال مادرید قرار گرفت و بازی را با حساب 1-0 در مستایا واگذار کرد.[65] در ماه مه نیز، بارسلونا در فینال لیگ قهرمانان اروپا با شکست دادن منچستر یونایتد با حساب 3-1 در ورزشگاه ومبلی لندن که از یک لحاظ تکرار فینال سال 2009 محسوب می‌شد، برای چهارمین بار قهرمان اروپا شد.[66]
[ویرایش]
هواداران باشگاه

طرفداران بارسا در نیوکمپ
نوشتار اصلی: هواداران باشگاه فوتبال بارسلونا


نام مستعار طرفداران بارسلونا کولز است. گفته می‌شود 25? از جمعیت اسپانیا طرفدار بارسلونا هستند و بعد از رئال مادرید که 32? از اسپانیایی‌ها هوادار آن هستند، بارسا در جایگاه دوم قرار می‌گیرد. جایگاه سوم نیز به تیم والنسیا با 5? حامی تعلق دارد.[67] در اروپا بارسا دومین تیم محبوب این قاره‌است.[68] تعداد اعضای باشگاه از فصل 2003–04 از 100?000 نفر به 170?000 نفر تا سپتامبر 2009 افزایش قابل توجهی داشته‌است.[69]

علاوه بر عضویت، در ژوئن 2010، به طور رسمی 1?335 نفر در نقاط مختلف جهان در انجمن هواداران بارسا ثبت نام کرده‌اند. انجمن‌های هواداران وظیفه تبلیغ بارسلونا در محل‌های مختلف را دارند و در مقابل در حین بازدید از بارسلونا خدمات مفیدی دریافت می‌کنند.[70] همچنین بارسا هواداران بسیار برجسته‌ای تاکنون داشته که در این میان می‌توان به پاپ ژان پل دوم که عضو افتخاری باشگاه بود یا خوزه زاپاترو که نخست وزیر فعلی اسپانیا است اشاره کرد.[71][72]
[ویرایش]
ال کلاسیکو
نوشتار اصلی: ال کلاسیکو

رقابت شدید میان دو تیم قوی‌تر در لیگ‌های ملی بسیار معمول است و این در مورد لا لیگا نیز صدق می‌کند، جایی که به بازی میان بارسلونا و رئال مادرید ال کلاسیکو (به اسپانیایی: El Clásico) می‌گویند. از ابتدا این دو تیم به عنوان نماینده دو منطقه و شهر رقیب، کاتالونیا و کاستیل شناخته می‌شوند. این رقابت بازتابی از تنش‌های فرهنگی و سیاسی میان دو منطقه‌است که از جنگ داخلی اسپانیا نشئت می‌گیرد.[73]

در مدت دیکتاتوری پریمو ده ریورا و بخصوص فرانسیسکو فرانکو (1939-1975) تمامی فرهنگ‌های محلی مورد سرکوب قرار گرفتند و تمام زبان‌های رایج در اسپانیا جز کاستیلایی ممنوع اعلام شدند.[74][75] مردم کاتالان به یک نماد برای ابراز آزادی خواهی نیاز داشتند و بارسا تبدیل به فراتر از یک باشگاه (به کاتالان: Més que un club) برای کاتالان‌ها شد. به گفته? مانوئل واسکس مونتالبان، پیوستن به بارسلونا بهترین راه برای کاتالان‌ها بود تا هویت خود را نشان دهند، این راه نسبت به پیوستن به جنبش‌های ضد فرانکو کم هزینه‌تر بود و امکان ابراز مخالفت را به آن‌ها می‌داد.[76]

از سوی دیگر رئال مادرید در بسیاری از موارد به عنوان تجسمی از تمرکز ظلم حاکمیت، رژیم فاشیستی و فراتر از آن بود. (سانتیاگو برنابئو که ورزشگاه رئال به نام اوست از افرادیست که علیه ملی گرایی فرانکو جنگید.)[77][78] به هر شکل در طول جنگ داخلی اسپانیا، اعضای هر دوتیم نظیر جوزپ سانیول و رافائل سانچز گوئرا متحمل آسیب‌هایی از سوی هواداران فرانکو شدند.

در دهه 1950، زمانی که بحث انتقال آلفردو دی استفانو مطرح شد، اختلاف دو باشگاه تشدید یافت. در نهایت او رئال مادرید را انتخاب کرد و در آن فصل باعث موفقیت آن‌ها نیز شد.[79] در دهه 1960 هر دو تیم در جام اروپا به مصاف با یکدیگر رفتند که رئال مادرید توسط بارسا حذف شد.[80] همچنین در آخرین رویارویی دو تیم در سال 2002 که توسط رسانه‌های اسپانیا «رقابت قرن» نام گرفت، بیش از 500 میلیون نفر شاهد دیدار دو تیم بودند.[81]
نتیجه رقابت‌های رسمیپیروزی‌های رئال مادرید 86
پیروزی‌های بارسلونا 84
تساوی 45
گل‌های رئال مادرید 361
گل‌های بارسلونا 347
مجموع رقابت‌ها 215

[ویرایش]
دربی بارسلونا
نوشتار اصلی: شهرآورد بارسلونا

رقیب منطقه‌ای بارسا، اسپانیول است. برخلاف بارسا که هیئت مدیره اولیه آن از ملیت‌های مختلف بودند. این تیم توسط علاقه‌مندان به فوتبال اسپانیا تأسیس شد و سپس از حمایت پادشاه برخوردار گشت. اسپانیول آشکارا به عنوان یک تیم ضد بارسلونایی تأسیس شد و آن‌ها همواره بارسا را به عنوان یک تیم بیگانه می‌دیدند.[82] از آنجایی که مردم کاتالونیا اسپانیول را به عنوان نماینده‌ای از مادرید می‌دیدند، رقابت‌ها جدی‌تر شد.[20] زمین اصلی باشگاه اسپانیول در منطقه اعیان نشین ساریا بود.[83][84]

اسپانیول به طور سنتی بخصوص در زمان حکومت فرانکو، به زعم اکثریت شهروندان بارسلونا به عنوان ترویج کننده مشروعیت حکومت شناخته می‌شد و این در تضاد کامل با روحیه انقلابی بارسلونایی‌ها بود.[85] در 1918 که بحث خودمختاری مطرح شده بود اسپانیول شروع به مخالفت با آن کرد.[82] بعدها اسپانیول در کنار فاشیست‌ها از گروه‌های حامی فالانژ که می‌خواستند به جنگ داخلی بپیوندند حمایت می‌کرد. باوجود این تفاوت‌های فکری، دربی به‌خاطر تفاوت اهداف هر دو باشگاه، بیشتر برای هواداران اسپانیول اهمیت داشته تا بارسلونا. در سال‌های اخیر رقابت میان دو باشگاه کمتر رنگ و بوی سیاسی داشته و باشگاه اسپانیول نیز نام رسمی و سرود باشگاه را از اسپانیایی به کاتالان ترجمه کرده‌است.[82]

اگرچه در تاریخ لا لیگا بیشتر دربی‌ها منطقه‌ای هستند، این رقابت نامعمول نیز کاملاً با برتری بارسلونا همراه بوده‌است. اسپانیول در تمام طول 70 سال گذشته تنها سه بار بالاتر از بارسلونا قرار داشته و در مسابقات جام حذفی کاتالونیا تنها در سال 1957 موفق به پیروزی در برابر بارسا شده‌است. همچنین بهترین نتیجه‌ای که اسپانیول تاکنون از شهرآورد بارسلونا به دست آورده 6–0 در سال 1951 بوده‌است. اسپانیول در فصل 2009–2008 با کسب پیروزی 2–1 در مقابل بارسا تنها تیمی است که توانسته سه بار در یک فصل بارسلونا را در نیوکمپ شکست بدهد.[86]
[ویرایش]
درآمد و دارایی

در 2010، مجله فوربز با اعلام ثروت باشگاه بارسلونا در حدود 752 میلیون یورو، آن‌ها را در جایگاه چهارم پس از منچستر یونایتد، رئال مادرید و آرسنال به عنوان ثروتمندترین باشگاه جهان قرار داد..[87][88] طبق گفته دلویت، بارسلونا با در آمد 366 میلیون یورو در همین سال، جایگاه دوم را پس از رئال مادرید که 401 میلیون یورو درآمد دارد به دست آورده‌است.[89]

حسابرسی‌های دلویت در ژوئیه 2010 نشان می‌دهد بارسلونا 442 میلیون یورو بدهی دارد. این رقم دقیقاً 58 درصد از کل دارایی‌ها بارسلونا است که فوربز آن را اعلام کرده بود. مدیر جدید باشگاه این بدهی‌ها را ناشی از مشکلات ساختاری دانسته‌است.[90] خبرها حکایت از آن دارد که در سال جاری بارسا مبلغ 79 میلیون یوروی دیگر ضرر خواهد داشت، این درحالیست که بارسلونا یکی از مدافعان عنوان قهرمانی لالیگا است.[91]
[ویرایش]
رکوردها

پائولینو آلکانترا

ژاوی در حاضر با مجموعاً 555 بازی برای بارسلونا و 369 بازی در لالیگا رکوردار همراهی باتیم است.[92]

برترین گلزن بارسا تاکنون در تمام رقابت‌ها حتی دوستانه، پائولینو آلکانترا با 357 گل بوده‌است.[92] سزار رودریگز با 195 گل زده در بین سال‌های 1942 تا 1955 بهترین گل زن بارسا در لا لیگا می‌باشد. اگرچه احتمال می‌رود لیونل مسی که تاکنون 127گل در لالیگا برای بارسا به ثمر رسانده این رکورد را به‌زودی بشکند.[93]

در 2 فوریه 2009 بارسا به مجموع 5000 گل زده در لا لیگا رسید. گل 5000ام بارسا را مسی در بازی مقابل ریسینگ سانتاندر که بانتیجه 2–1 به نفع بارسلونا تمام شد، به ثمر رساند.[94] در 18 دسامبر 2009 بارسا با شکست 2–1 استیودیانتس ششمین عنوان قهرمانی خود را در یک سال به دست آورد و تنها تیمیست که شش‌گانه جام‌ها را در تاریخ فوتبال فتح کرده‌است.[95] همچنین بارسلونا با فتح 25 کوپا دل ری و 9 سوپرجام اسپانیا از این حیث نیز رکورد دار است.[96][97]

در 3 مارس 1986 در بازی یک چهارم نهایی جام اروپا، بارسا به میزبانی یوونتوس رفت که در آن بازی 120?000 نفر به تماشای بازی پرداختند و رکورد بیشترین حضور حامیان بارسا رقم خورد.[98] با توجه به نوسازی ورزشگاه در 1990 و قانون منع امکان تماشای بازی به صورت ایستاده احتمالاً این رکورد هرگز نمی‌شکند، زیرا ظرفیت ورزشگاه 99?354 نفر است.[99][1]
[ویرایش]
آرم‌ها و لباس‌ها

نخستین آرم باشگاه بارسلونا

آرم اصلی باشگاه به شکل تاجی دربالای تصویر به یادگار تاج و تخت آراگون و خفاشی نماد شاه جیمز بود که به دو شاخه یکی از درخت برگ بو و دیگری نخل احاطه شده‌است.[100] در سال 1910 بارسلونا بین اعضای خود یک مسابقه طراحی برای طراحی نماد باشگاه برگذار کرد که کارلس کومامالا از بازیکنان باشگاه برنده آن شد. پیشنهاد کومامالا با تغییراتی جزئی همچنان به عنوان نماد باشگاه باقی‌مانده‌است. طرح اولیه شامل تاج و صلیب سنت جورج در قسمت بالا گوشه? چپ با پرچم کاتالان در کنار آن و رنگ تیم در پایین بود.[101]

رنگ‌های آبی و قرمز در پیراهن برای اولین بار در دیدار مقابل هیسپانیا در سال 1900 استفاده شد.[102] چندین نظریه در رابطه با طراحی لباس آبی و قرمز بارسلونا وجود دارد. پسر یکی از اولین مدیران باشگاه، آرتور ویتی مدعیست که ایده این طرح لباس به پدرش تعلق دارد و او لباس را بر اساس لباس تیم مدرسه بازرگانی تیلور پیشنهاد کرده‌است. نظریه دیگر برطبق گفته تونی استالبر نویسنده‌است که رنگ‌ها را متعلق به جمهوری اول ماکسیمیلیان روبسپیر می‌داند. گذشته از دو نظریه قبلی، رایج‌ترین نظریه در کاتالونیا این است که خوان گمپر رنگ لباس بارسا را از تیم سابقش، بازل انتخاب کرده‌است.[103]

بارسلونا از زمان تأسیس هرگز تبلیغ هیچ شرکتی را بر روی پیراهن خود نداشته‌است. در 14 ژوئیه 2006 باشگاه خبر عقد قراردادی 5 ساله را با یونیسف اعلام کرد، طبق این قرارداد لوگوی یونیسف در این مدت بر روی پیراهن تیم قرار می‌گرفت و هرسال مبلغ 1?5 میلیون یورو کمک مالی از طرف بنیاد باشگاه فوتبال بارسلونا به یونیسف پرداخت می‌شد.[104] بنیاد باشگاه فوتبال بارسلونا در سال 1994 بر پایه? تصمیم رئیس کمیته? سیاست‌گذاری‌های اقتصادی باشگاه به عنوان نهادی برای جمع آوری کمک و جلب پشتیبان‌های مالی برای سازمان‌های غیر ورزشی راه‌اندازی شد.[105] از سال 2004 شرکت‌ها می‌توانند با پرداخت 40 الی 60 هزار پوند در سال یکی از 25 عضو افتخاری بنیاد شوند. همچنین جمع دیگری متشکل از 48 عضو وجود دارد که سالانه 14?000 پوند پرداخت می‌کنند. علاوه بر این عده‌ای دیگر از حامیان با پرداخت سالانه 4?000 پوند وجود دارند. باید توجه داشت که مدرکی از دخالت جدی اعضای افتخاری در سیاست‌های باشگاه در دست نیست، هرچند بر طبق گفته آنتونی کینگ «بعید است که اعضای افتخاری بنیاد در تصمیم گیری‌های باشگاه دخالتی نداشته باشند.»[106]

بارسلونا با عقد قراردادی به مبلغ 150 میلیون یورو با بنیاد قطر به مدت پنج سال بالاخره به عدم پذیرش اسپانسر لباس خود پایان داد. این قرارداد از فصل 12-2011 آغاز می‌شود.[107]دوره طراح اسپانسر
1982–1992 می‌با بدون اسپانسر
1992–1998 کاپا
1998–2006 نایک
2006–2011 یونیسف
2011– بنیاد قطر، یونیسف




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 6:6 عصر

امام حسین

امام حسین (ع)




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 6:3 عصر

 

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

 

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

کاریکاتور بازیکنان فوتبال (19 عکس)

 

 

کاریکاتور فوتبالیست های معروف




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 5:56 عصر

داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک می‌خوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم

 

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

 

سوسکه را کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. همسرم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخو ابه

 

ساعت 
ا11 اومدم خونه مامانم میگه الان اومدی؟ میگم په نه! 2ساعت پیش اومدم الا ن تکرارش داره پخش میکنه

 

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه


صدای خرپفش کشتمون !ت***ش دادم از خواب پریده،میگه سر صدام اذیتت می‌کنه ؟میگم نه پـَـَـ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی‌!


بچه ها من یه انجمن راه انداختم بیاین عضو بشید و مطلب بزارید تا انجمن پا بگیره

دارم کنسرو باز میکنم.دوستم میگه با در باز کن؟میگم پ ن پ راست کلیک میکنم open with میزنم




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 5:51 عصر

 

نام کامل باشگاه باشگاه فوتبال بارسلونا
(Fútbol Club Barcelona)
لقب (ها) آبی و اناری‌ها
تاریخ تأسیس 29 نوامبر 1899
نام ورزشگاه نیوکمپ
(گنجایش: 99?354 [1])
مدیرعامل ساندرو راسل
سرمربی جوزپ گواردیولا
لیگ لالیگا
11–2010 لالیگا، اول
آدرس اینترنتی www.fcbarcelona.com
پرگل ترین برد بارسلونا 20 - 1 اسمیلد هلند[2]
بدترین باخت بارسلونا 1 - 12 اتلتیکو بیلبائو[2]
بهترین گلزن تاریخ سزار رودریگز (235)[3]
گروه هوادارها کولز (culés)

 

فصل جاری



باشگاه فوتبال بارسلونا (به اسپانیایی: Fútbol Club Barcelona) که بیشتر بارسلونا یا به صورت مخفف بارسا شناخته می‌شود، یک باشگاه فوتبال حرفه‌ای اسپانیایی است که در شهر بارسلون در منطقه? کاتالونیای اسپانیا قرار دارد. باشگاه فوتبال بارسلونا باشگاهی ورزشی-اجتماعی با هزاران عضو بوده که تیم فوتبال بارسلونا بخشی از آن می‌باشد.[4] تیم این باشگاه در لا لیگا بازی می‌کند و جزو سه تیمی است که هرگز به دسته پایین‌تر سقوط نکرده‌است. شهرت تاریخی تیم این باشگاه به‌دلیل شیوه حمله‌ای ماهرانه و جذابش بوده که تأکیدش را بر بازی باز قرار می‌دهد.[4][5][6]


این باشگاه با نام باشگاه فوتبال بارسلونا در سال 1899 توسط عده‌ای سوئیسی، انگلیسی و اسپانیایی و به رهبری خوان گمپر تأسیس شد. بارسا به نوعی، نهادی برای ترویج فرهنگ کاتالان و کاتالانیسم است و از این رو عبارت «فراتر از یک باشگاه» (به اسپانیایی: Més que un club) را به عنوان شعار خود انتخاب کرده‌است. سرود رسمی باشگاه، اثر جوزپ ماریا اسپیناس است که El Cant del Barça نام دارد. برخلاف بسیاری از تیم‌های جهان این باشگاه توسط هوادارانش اداره می‌شود. باشگاه بارسلونا با درآمد 366 میلیون یورو، دومین باشگاه ثروتمند جهان است. این باشگاه رقابت دیرینه‌ای با رئال مادرید دارد و به مسابقه‌ای که بین این دو تیم برگزار می‌شود اصطلاحاً ال کلاسیکو گفته می‌شود. نوکمپ با گنجایش 99.354 تماشاگر، ورزشگاه خانگی بارسلونا و بزرگترین استادیوم اروپا است. حدود 25،7% مردم اسپانیا طرفدار بارسلوناهستند،[7] این در حالیست که بارسلونا با دارا بودن 44،2 میلیون هوادار در اروپا، پرطرفدارترین تیم حاضر در اروپا نیز می‌باشد.[8]


باشگاه فوتبال بارسلونا با 21 عنوان قهرمانی در لالیگا، 25 قهرمانی در کوپا دل ری، 10 قهرمانی در سوپرجام اسپانیا و 2 قهرمانی در کوپا دی لالیگا، بعد از رئال مادرید پرافتخارترین تیم اسپانیا است. بارسلونا تنها تیمی است که از سال 1955 تا 2011 در جام باشگاه‌های اروپا حاضر بوده‌است. افتخارات بارسلونا در اروپا شامل 4 قهرمانی در لیگ قهرمانان، 4 قهرمانی در سوپرجام اروپا، 4 قهرمانی در جام در جام اروپا و 2 قهرمانی در جام لاتین می‌شود. در سال 2009، بارسلونا موفق شد اولین باشگاهی باشد که سه‌گانه لا لیگا، کوپا دل ری و لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد. هم‌چنین تنها تیمیست که توانسته شش‌گانه جام‌ها را فتح کند. بارسلونا را می‌توان یکی از موفق‌ترین تیم‌های حاضر در اروپا دانست.[9]


همان‌گونه که از شعار باشگاه «فراتر از یک باشگاه» بر می‌آید این باشگاه تنها به فوتبال محدود نبوده و برخلاف باشگاه‌های ورزشی شمال آمریکا به ورزش‌های دیگر و حتی به ایفای نقشی فرهنگی نیز می‌پردازد.[10] باشگاه فوتبال بارسلونا علاوه بر فوتبال شامل 14 رشته ورزشی دیگر است که چهار رشته آن شامل بسکتبال، فوتسال، هندبال و هاکی داخل سالن جزو تیم‌های حرفه‌ای به حساب می‌آیند.[1] باشگاه فوتبال بارسلونا نقشی تاریخی به عنوان یک نماد ملی گرایی کاتالان‌ها بازی کرده است. به‌عنوان مثال در زمان دیکتاتورى فاشیستی ژنرال ریورا که به مقابله با ملی گرایی کاتالان‌ها پرداخته بود، ممنوعیتی شش ماهه بر این باشگاه تحمیل شده و سپس عنوان باشگاه تغییر داده شد. علی‌رغم این‌ها باشگاه بارسلونا به عنوان نمادی از هویت منطقه‌ای و مطالبه ارزش‌های دموکراتیک کاتالان‌ها درآمد. باشگاه? نام اولیه‌اش را تنها پس از مرگ فرانکو در سال 1975 به‌دست آورد.

 




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 5:46 عصر

قیمت: 950
تاریخ ارائه : ماه فوریه سال 2011
باند : GSM 850 / 900 / 1800 / 1900 /HSDPA 850 / 900 / 1900 / 2100
ابعاد : 8.5x66.1x125.3 میلیمتر
وزن : 116 گرم
رنگ بندی : مشکی
فرم : سادهگلکسی
مشخصات صفحه نمایش
نوع صفحه نمایش : Super AMOLED
تعداد رنگ قابل نمایش : 16 میلیون رنگ
رزولوشن : 800x480 پیکسل
سایز : 4.3 اینچ
صفحه لمسی : دارد
قابلیت autorotate : دارد
مشخصات صدای گوشی
نوع زنگ : پلی فونیک
قابلیت پخش موزیک : دارد
قرار دادن mp3 بجای زنگ : دارد
فرمت های قابل پخش صوتی : MP3/WAV/eAAC+/AC3/FLAC
فرمت های قابل پخش تصویری : MP4/DivX/XviD/WMV/H.264/H.263
مشخصات حافظه

دفتر تلفن : نامحدود ، با قابلیت نمایش تصویر تماس گیرنده
حافظه داخلی : 16 و 32 گیگابایت
درگاه کارت حافظه : MicroSD (TransFlash)
قابلیت ارتقاء : 32 گیگابایت
حافظه RAM : 1 گیگابایت
مشخصات پردازنده
پردازنده : ARM Cortex A9 dual-core
سرعت پردازنده : 1200 مگاهرتز
دیتا و اینترنت
پورت : Micro USB
اینفرارد : ندارد
بلوتوث : نسخه 3
GPRS : Class 12 (4+1/3+2/2+3/1+4 slots), 32 - 48 kbps
EDGE : Class 12
HSCSD : ندارد
3G : HSDPA
شبکه بی سیم : Wi-Fi 802.11 b/g/n
WAP : ندارد
xHTML : ندارد
HTML : دارد
ارسال پیام : SMS(threaded view), MMS, Email, Push Mail, IM, RSS
مشخصات دوربین
دوربین : 8 مگاپیکسل
رزولشن عکس : 2448x3264 پیکسل
فوکوس اتوماتیک : دارد
بزرگنمایی اپتیکال : ندارد
بزرگنمایی دیجیتال : 4 برابر
حالت ماکرو : ندارد
تشخیص چهره : دارد
تشخیص لبخند : دارد
فلاش : LED
فیلم برداری : دارد
کیفیت فیلم برداری : 1080p
دوربین دوم : دارد
کاهش قرمزی چشم : ندارد
Geo-Tagging : دارد
پانوراما : ندارد
لرزشگیر دست : دارد
موارد دیگر :
امکانات
سیستم عامل : Android OS, v2.3 Gingerbread
GPS : AGPS
رادیو : FM با RDS
ضبط صدا : دارد
شماره گیر صوتی : ندارد
فرمان صوتی : دارد
منشی تلفن : ندارد
خروجی هدفون : پورت 3.5 میلیمتری
آی فون : دارد
DVB-H : ندارد
push to talk : ندارد
ویرایشگر آفیس : دارد
نمایش فایلهای آفیس : دارد
نمایش پی دی اف : دارد
Turn to mute : ندارد
Java : دارد
Motion Sensor : دارد
خروجی TV : ندارد
موارد دیگر : مجهز به سیستم NFC
مجهز به Gyroscope
مجهز به صفحه نمایش Gorilla Glass
مجهز به سیستم USB On The Go
مشخصات باتری
باتری : Standard battery, Li-Ion 1650 mAh




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 5:37 عصر

آلبرت انیشتین در چهاردهم مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و ورتمبرگ آلمان بود متولد شد. اما شهر مزبور در زندگی او اهمیتی نداشته است، زیرا یک سال بعد از تولد او خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردید. پدر آلبرت ، هرمان انیشتین کارخانه‌ کوچکی برای تولید محصولات الکترو شیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود از آن بهره‌برداری می‌کرد. گر چه در کار معاملات بصیرت کامل نداشت. پدر آلبرت از لحاظ عقاید سیاسی نیز مانند بسیاری از مردم آلمان گر چه با حکومت پروسیها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می‌کرد و صدر اعظم آن «بیسمارک» و ژنرال «مولتکه» و امپراتور پیر یعنی «ویلهم اول» را گرامی می‌داشت.
















مادر انیشتین که قبل از ازدواج پائولین کوخ نام داشت بیش از پدر زندگی را جدی می‌گرفت و زنی بود از اهل هنر و صاحب احساساتی که خاص هنرمندان است و بزرگترین عامل خوشی او در زندگی و وسیله تسلای وی از علم روزگار موسیقی بود. آلبرت کوچولو به هیچ مفهوم کودک اعجوبه‌ای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن آموخت، بطوری که پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیر عادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی را که مابین کودکان انجام می‌گرفت و موجب سرگرمی کودک و محبّت فی مابین می‌شود را دوست نداشت.

آلبرت مرتباً و هر سال از پس سال دیگر طبق تعالیم کاتولیک تحصیل کرد و از آن لذّت فراوان می‌برد وحتّی در مواردی از دروس که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت چنان قوی شد که می‌توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سؤالهای معلّم جواب دهند او به آنها کمک می‌کرد.

انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه «لوئیت پول» وارد شد. در مدرسه متوسطه اگر مرتکب خطایی می‌شدند، راه و رسم تنبیه ایشان آن بود که می‌بایست بعد از اتمام درس ، تحت نظر یکی از معلّمان ، در کلاس توقیف شوند و با درنظر گرفتن وضع نابهنجار و نفرت انگیز کلاسهای درس ، این اضافه ماندن شکنجه‌ای واقعی محسوب می‌شد.

ذوق هنری

ذوق هنری انیشتین چنان بود که او وقتی پنج ساله بود، روزی پدرش قطب نمایی جیبی را به وی نشان داد، خاصّیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی در کوک تأثیر عمیقی گذاشت. با وجود آنکه هیچ عامل مرئی در حرکت عقربه تأثیری نداشت، کودک چنین نتیجه گرفت در فضای خالی باید عاملی وجود داشته باشد که اجسام را جذب کند. وقتی که انیشتین پانزده ساله بود حادثه‌ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به راه جدیدی منحرف ساخت.

هرمان پدر او در کار تجارت خویش با مشکلاتی مواجه شد و در پی آن صلاح را در آن دیدند که کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهند. از آنجا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذّتهایی بود، تصمیم گرفت که به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد کرد. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید. آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.

دوران دانشجویی

در این دوران مشهورترین مؤسسه فنی در اروپا مرکزی به استثنای آلمان ، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بوده است. آلبرت در امتحان داوطلبان شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه در علوم طبیعی اطلاّعات وسیعی نداشت درامتحان پذیرفته نشد. با این حال مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاّعات وسیع او در ریاضیات واقع شد و از او درخواست کرد که دیپلم متوسطه‌ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک «آرائو»که با روش جدیدی اداره می‌شد معرفی کرد.

بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با اینکه درسهای فیزیک دارالفنون آمیخته با هیچگونه عمق فکری نبود، باز هم حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد که کتب جستجو کنندگان بزرگ این را مورد مطالعه قرار دهد. او ، آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل: بولتزمان ، ماکسول و هرتز را با حرص عجیبی مطالعه کرد. شب و روز اوقات او با مطالعه این کتابها می‌گذشت و ضمن مطالعه آنها با هنر استادانه‌ای آشنا شد که چگونه بنیان ریاضی مستحکمی ساخت. او درست در خاتمه قرن 19 تحصیلات خود راپایان داد و به مسأله مهم تهیه شغل مواجه شد.

از آنجا که نتوانست مقام تدریسی در مدرسه پلی تکنیک بدست آورد، تنها یک راه باقی ماند و آن این بود که چنین شغل و مقامی در مدرسه متوسطه‌ای جستجو کند. اکنون سال 1910 شروع شده و آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. او در هنگام داوطلب شغل معلّمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی و حتّی خوشبخت بود که می‌تواند به پرورش جوانان بپردازد، امّا بزودی متوجّه شد معلمّان دیگر نیکی را که او می‌کارد ضایع و فاسد می‌کنند و این شغل را ترک کرد.

بعد از این دوران تاریک ، ناگهان نوری درخشید و بعد از مدّتی در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر «برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن انیشتین با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر پی در پی بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتّی بسیار جالب می‌نمود وظیفه وی آن بود که اختراعات را که به دفتر مذبور می‌آوردند، مورد آزمایش اوّلیه قرار می‌داد.

شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی‌مانند بتواند همواره نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را با سرعت درک و استخراج کند. چون انیشتین بخصوص به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت در صدد بود که با کمک محدودی میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.

















کسب کرسی استادی دانشگاه

در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله امپراتور اتریش انجام می‌گرفت که معمولاً حقّ انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ وا می‌گذاشت. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب ، قبل از همه ، بر عهده فیزیکدانی به نام «آنتون لامپا» بود و او برای انتخاب استاد دو نفر را مدّ نظر داشت که یکی از آنها «کوستاو یائومان» و دیگری «انیشتین» بود. «یائومان» آن را نپذیرفت و پس از کش و قوسهای فراوان انیشتین این مقام را پذیرفت.

وی صاحب دو ویژگی بود که موجب گردید وی استاد زبردستی گردد. اوّلین آنها این بود که علاقه فراوان داشت تا برای عدّه بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او می‌زیسته‌اند مفید باشد. ویژگی دوّم او ذوق هنریش بود که انیشتین را وا می داشت که نه فقط افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتّب سازد، بلکه روش تنظیم آنها به نحوی باشد که چه خود او و چه استفاده کنند از نظر جهان شناسی نیز لذّت می‌برند.

هدف انیشتین این بود که فضای مطلق را از فیزیک براندازد، نظریه نسبیت سال 1905 که در آن انیشتین فقط به حرکت مستقیم الخط متشابه پرداخته بود، انیشتین با کمک اصل تعادل پدیده‌های جدیدی را در مبحث نور پیش بینی کند که قابل مشاهده بوده‌اند و می‌توانست صحت نظریه جدید او را از لحاظ تجربی تأیید کرد.

عزیمت از پراگ

در مدّتی که انیشتین در پراگ تدریس می‌کرد، نه فقط نظریه جدید خود را درباره غیر وی بنا نهاد بلکه با شدّت بیشتری نظریه خود را درباره کوانتوم نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل انیشتین به دانشگاه پراگ اطّلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 خدمت این دانشگاه را ترک کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از شهر پراگ موجب سر و صدای بسیار در این شهر شد، در سر مقاله بزرگترین روزنامه آلمانی شهر پراگ نوشته شد: «که نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد.»

انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912 با سمت استادی مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشتین به تدریج تا آنجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی به عنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. سالها بود که مقامات رسمی آلمان کوشش می‌کردند که شهر برلین نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد، به همین جهت از انیشتین دعوت به عمل آوردند. مدّت کمی بعد از ورود انیشتین به برلین ، انیشتین از زوجه خویش هیلوا که از جنبه‌های مختلف با او عدم توافق داشت جدا گردید و زندگی را با تجرد می‌گذارند.

هنگامی که به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن‌تر بودند بیش از حد جوان می‌نمود. در این حال همه انیشتین را در وهله اوّل مردی مؤدب و دوست داشتنی به نظر می‌آوردند. فعالیت اصلی انیشتین در برلین این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیک درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره کند و آنها را در تهیه برنامه جستجوی علمی راهنمایی کند.

انیشتین و جنگ جهانی اول

هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلین نگذشته بود که ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع شد. در مدّت جنگ جهانی اول ، روزنامه‌های برلین همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان بود. در عین حال انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و همچنین او از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت، با اینحال انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید مانع از آن نشد که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد.

وی با پیمودن راه تفکّری که در پراگ و زوریخ پیش گرفته بود توانست در سال 1916 نظریه‌ای برای ثقل و جاذبه عمومی بنا نهد که مستقل از نظریه‌های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود. اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشتین توجّه عموم مردم را به شدّت جلب کرده بود از این پس دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجّه دانشمندان باشد و بس. بزودی وی نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر شهرت عام بدست آورد.

مسافرتهای انیشتین

تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می‌شد موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی توجّه عموم مردم بسوی نظریه‌های او جلب شود. مفاهیمی که برای توده‌های مردم هیچگونه اهمیتی نداشته است و عامه ایشان تقریبا چیزی از آن درک نمی‌کردند، موضوع مباحث سیاسی گردید. انیشتین در این زمان سفرهای خود را آغاز کرد، ابتدا به هلند ، بعد به کشورهای چک و اسلواکی ، اسپانیا ، فرانسه ، روسیه ، اتریش ، انگلیس ، آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر. امّا نکته قابل توجّه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک شدند با استقبال شدید و تظاهرات پر شوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود.

انیشتین به آسیا و به کشورهای چین ، ژاپن و فلسطین سفر کرده است و این خاتمه سفرهای او بود. درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان انیشتین بار دیگر در برلین مستقر گردید. حملات همچنان بر او ادامه داشت و نظریات او را به عنوان بیان افکار قوم یهود و به سود فاشیسم می‌دانستند، به این دلیل انیشتین به شهر پرنیستون در آمریکا می‌رود. بعد از چندی همسرش الزا در سال 1936 از دنیا می‌رود و خواهر انیشتین که در فلورانس بود به شهر پرنیستون نزد برادرش آمد.

در همین دوران انیشتین تابیعت کشور آمریکا را می‌پذیرد. انیشتین در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرنیستون را ترک کرد. ولی این تغییر سمت رسمی ، تغییری در روش زندگی و کار او بوجود نیاورد. وی کماکان در پرنیستون بسر می‌برد و در مؤسسه مذبور تجسّسات خود را ادامه دهد.

آخرین سالهای زندگی انیشتین

این دوران تجسس در نیمه انزوای شهر پرنیستون با اضطراب و اغتشاش آمیخته ‌شده بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود، لیکن این دوره ده ساله درست مصادف با هنگامی بود که عصر بمب اتمی شروع می‌گردید و بشریّت تمرین و آموزش خویش را در این زمینه آغاز می‌کرد. بنابراین مسأله واقعی که برای او مطرح شد موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود، با وجود اینکه منظور ما در اینجا دادن چشم اندازی مختصر از روابط انیشتین با حوادث بزرگ سیاسی آخرین سالهای زندگی او می‌باشد، باز هم اگر از دو موضوع اساسی یاد نکنیم همین چشم انداز هم ناقص خواهد بود. یکی از آنها نامه مشهور است که وی می‌بایست برای همکاری خود در شوروی سابق بفرستد و دوم شرح وقایعی است که در اوضاع و احوال فیزیکدانان آمریکایی ، خاصه دانشمندان اتمی ، در داخل مملکت خودشان تغییر بسیار ایجاد کرد.

اکنون می‌توانیم بصورت شایسته‌تری همه آنچه را که گهگاه موجب تیره شدن پایان زندگی وی می‌شد مشاهده کنیم و سرانجام روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم ، پیغمبر صلح و حامی و مدافع محنت دیدگان جهان ، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه‌ مردان جهان بوده است، در شهر پرنیستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی و تفکر و مبارزه دست کشید و از دار دنیا رفت و در گذشت.

همچنین ببینید




موضوع مطلب :

پنج شنبه 90 آذر 3 :: 5:33 عصر

درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت من . این سایت با به روز کردن مطالب خود باعث می شود اطلاعات شما بازدید کننده گرامی ارتقا یابد لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید یا از طریق فرم تماس سایت یا ازطرق ایمیل Amirmohammad.omumi@yahoo.com ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.
پیوندها
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 32
  • بازدید دیروز: 46
  • کل بازدیدها: 2317669
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر

آذر 90 - از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

کلیه حقوق این وبلاگ برای از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ محفوظ است