سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
بزرگ ترین سایت مطالب ودانلود
به سایت از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ خوش آمدید

پیش درآمد

در پایان قرن بیست و یکم عملا مرگ و میر وجود نخواهد داشت. ما انسان ها با استفاده از مزایای فنآوری انتقال مغز جاودان می شویم. تا کنون حیات و زندگی ما به طول عمر سخت افزارمان گره خورده بود. وقتی سخت افزار در هم می شکست کار ما تمام بود. اما وقتی که از مرز بگذریم و خود را درون فنآوری رایانه جای دهیم، ذهن ما به تکامل خود ادامه خواهد داد. امروزه نرم افزار ما نمی تواند رشد کند. زیرا درون مغزی مرکب از تنها 100 تریلیون اتصال و سیناپس گیر افتاده است. عمر نرم افزار ما در آینده دیگر به بقای مدار محاسباتی مغزمان وابسته نخواهد بود. در واقع روزی خواهد رسید که هویت و بقای انسان از سخت افزار و بقای آن مستقل خواهد شد. جهانی را مجسم کنید که تفاوت بین انسان و ماشین محو می شود. جهانی که مرز میان بشریت و تکنولوژی رنگ می بازد. قرن بیست و یکم به روایت ری کوزویل وعده زمانی را می دهد که پیوند هوش انسان با هوش مصنوعی ماشین بنیان زندگی بشر را گسیخته کرده و آن را دگرگون می سازد.

برگرفته از کتاب عصر ماشین های معنوی، نوشته ری کورزویل،
ترجمه سیمین موحد، نشر پیکان، 1380



علاقه من به آینده نگری بیشتر ریشه درعلاقه من به اختراع دارد. از زمانی که پنج ساله بودم می خواستم که یک مخترع بزرگ شوم و خیلی زود فهمیدم که اگر کسی بخواهد مخترع موفقی شود باید آینده را خوب بشناسد. این کار کمی شبیه ورزش موج سواری است چون باید در زمان مناسب سوار موج ها شد. من وقتی که یک کار را تمام می کنم می فهمم در مقایسه با زمانی که کار را آغاز کرده ام، در جهان تغییرات زیادی رخ داده است.

به همین خاطر دانشجوی رشته روند یابی فنآوری شدم ومدل های ریاضی مختلفی برای نشان دادن چگونگی تکامل فنآوری ها تهیه کردم. حوزه های مطالعاتی ام بیشتر شامل رایانه، الکترونیک، مخابرات، فنآوری های زیستی مانند تصویر برداری ژنتیک، مهندسی معکوس مغز انسان، نانو فنآوری و همچنین آهنگ تغییرات پارادایم ها می شود. به کمک این مدل ها توانستم به عنوان یک کارآفرین و مخترع فنآوری، زمان مناسب سوار شدن بر موج را تشخیص دهم.

علاقه من به روند های فنآوری هر روز بیشتر می شد تا اینکه "قانون بازدهی شتابان" را پیشنهاد دادم. من معتقدم این قانون نحوه تکامل فنآوری در دهه های آینده را به خوبی نشان می دهد. در کتابی که در دهه 1980 نوشتم نقشه پیشرفت فنآوری ها را در دهه 1990 و اوائل 2000 ترسیم کردم که اتفاقا پیش بینی خوبی از کار در آمد. امروزه مدل های ریاضی خود را ویرایش کرده ام و می کوشم آینده فنآوری ها در قرن بیست و یکم را شناسایی کنم. به کمک این پیش بینی ها می توانم فنآوری های قرن جدید را ابداع کنم چون می دانم که در سال های 2010، 2020 یا 2030 وضعیت فنآوری ها ، ارتباطات، اندازه فنآوری، و دانش ما درباره مغز انسان چگونه خواهد بود. با اینکه هنوز قادر به ابداع این فنآوری ها نیستم اما می توانم کمابیش آنها را توصیف کنم.

نکته ای که اکثر ناظران آن را تشخیص نداده اند و صاحبنظران به اندازه کافی به اهمیت آن پی نبرده اند شتاب آهنگ تغییرات است. قرن ها پیش مردم اصلا فکر نمی کردند که جهان در حال تغییراست. البته حق هم داشتند چون زندگی اجدادشان خیلی با آنها تفاوت نداشت و انتظار داشتند که نوادگانشان هم مانند خودشان زندگی کنند.

امروزه کسی شک ندارد که سرعت تغییرات افزایش یافته است و اینکه فنآوری قادر است ماهیت جوامع را دستخوش تحول کند. اما آنچه که کمتر به آن توجه می شود این است که آهنگ تغییرات شتاب گرفته است. در واقع 20 سال گذشته به هیچ وجه راهنمای خوبی برای 20 سال آینده نیست. در هر دهه نرخ تغییر پارادایم ها و نرخ پیشرفت دو برابر می شود. در واقع بر حسب نرخ کنونی تغییرات، همه تغییرات قرن بیستم فقط به اندازه 25 سال کنونی است. به بیان دیگر ظرف بیست و پنج سال آینده ما به اندازه 4 برابر قرن بیستم پیشرفت خواهیم کرد و همچنین در کل قرن بیست ویکم به اندازه 20000 سال در توسعه فنآوری پیشرفت خواهیم کرد.

به عنوان مثال رشد فنآوری رایانه تصاعدی است. یکی از روندهای تصاعدی که متخصصان از آن آگاهند " قانون مور" نام دارد. اما خود قانون مور تنها یکی از روش های رشد تصاعدی در فنآوری رایانه به شمار می رود. بر حسب این قانون هر دوازده ماه یکبار قدرت محاسبه دو برابر می شود زیرا هر دو سال یکبار می توانیم چگالی ترانزیستورها را در مدارهای مجتمع ( آی سی ) دو برابر کنیم. اما در واقع سرعت رایانه ها هم دو برابر می شود و بنابراین با افزایش همزمان سرعت و ظرفیت باید گفت که قدرت رایانه ها هر دوازده ماه یکبار چهار برابر می شود.

باید توجه کرد که قانون مور پنجمین پارادایمی است که موجب رشد تصاعدی در رایانه ها شده است. ما تا امروز ماشین حساب های الکترومکانیکی، رایانه های مبتنی بر رله، رایانه های با لامپ های خلا، و نهایتا رایانه های ترانزیستوری را ساخته ایم. هر گاه که یکی از پارادایم ها از صحنه خارج شود پارادایم جدید جای آن را می گیرد. مثلا لامپ های خلا مرتبا کوچکتر می شدند تا اینکه به کوچکترین اندازه ممکن رسیدند و بعد از آن روش کاملا متفاوت و جدیدی یعنی کاربرد ترانزیستورها ظهور کرد. متخصصان معتقدند که ظرف 12 سال آینده قانون مور نیز از رده خارج می شود زیرا ابعاد ترانزیستورها فقط به اندازه چند اتم خواهد بود و دیگر نمی توان بیشتر از این آنها را کوچک کرد. بنابراین این پارادایم خاص نیز جای خود را به پارادایم بعدی خواهد داد.

پارادایم ششم در واقع پردازش و محاسبه موازی و سه بعدی خواهد بود. مغز ما انسان ها ساختاری سه بعدی دارد و بنابراین می توانیم به صورت سه بعدی محاسبه و اطلاعات را پردازش کنیم. روش الکتروشیمایی پردازش اطلاعات توسط دستگاه عصبی انسان ده میلیون بار کند تر و آهسته تر از روش الکترونیکی رایانه ها است. اما به خاطرمعماری سه بعدی مغز انسان، قدرت پردازش ماشین هنوز کمتراست. همه پیوندهای عصبی مغز انسان به صورت همزمان قادر به انجام محاسبات هستند بنابراین می توانند در آن واحد یک صد هزار میلیارد کار را انجام دهند. ماشین ها و رایانه ها نیز باید به همین سمت حرکت کنند. امروزه تراشه های رایانه ای حتی اگر به شدت فشرده باشند، تخت و دو بعدی هستند. ظرف 15 یا 20 سال آینده رایانه ها قادر به پردازش موازی شده و از طریق درک چگونگی کارکرد مغز، مدل های سخت افزاری با الهام از طبیعت ساخته خواهند شد.

امروزه اکثر متخصصان بر این باورند که ما سخت افزار لازم برای رسیدن به سطح هوش انسان را ظرف چند سال آینده مثلا بیست سال خواهیم داشت. آنچه که هنوز درباره آن بحث داغی مطرح است وجود یا عدم وجود نرم افزارهای لازم می باشد. رایانه های بسیار بسیار سریع از لحاظ نظری قادر به رقابت با مغز انسان خواهند بود اما هنوز درک کاملی از چگونگی کارکرد مغز، نرم افزارهای لازم، روش ها و دانش ایجاد هوش در سطح انسان را در اختیار نداریم. بدون اینها، رایانه ها فقط ماشین حساب های فوق العاده سریع خواهند بود.

اما دانش ما درباره چگونگی کارکرد مغز نیز رشد تصاعدی دارد. پیچیدگی مغز انسان بی نهایت نیست ولی درک کامل آن با یک پیشرفت ساده میسر نمی شود. در واقع ما در مسیر شناخت اصول کار مغز خیلی خوب پیشرفت می کنیم. فنآوری لازم برای تصویربرداری از مغز رشد تصاعدی دارد و هر روزه مدل های ریاضی مفصل تری از نورون های عصبی تهیه می کنیم.امروزه مدل های ریاضی پیشرفته ای برای مناطق مختلف مغز تهیه شده اند و می توان با روشهای محاسباتی متعارف آنها را اجرا کرد. نتایج مدل های مهندسی شده برای این مناطق مشخص مغز با نتایج یک مغزمعمولی تقریبا یکسان است.

همچنین امروزه بخش هایی از مغز که به خاطر بیماری یا ناتوانی های دیگر از کار افتاده اند عملا جایگزین می شوند. به عنوان مثال می توان به کاشت های عصبی برای بیماران مبتلا به پارکینسون یا افراد کر اشاره کرد. امروزه نسل جدیدی از حلزون های مصنوعی گوش ساخته شده اند که به کمک آنها افراد کر می توانند برای اولین بار موسیقی گوش دهند. بنابراین توانسته ایم چگونه کارکردن مناطقی از مغز را نشان داده و ماشین های محاسباتی متعارف را جایگزین مناطق تخریب شده آن کنیم. این دستگاه های الکترونیکی به خوبی با دیگر بخش های مغزدر تعامل بوده و وظیفه عضو از بین رفته را انجام می دهند.

در یک برآورد محافظه کارانه می توان گفت که ظرف سی سال آینده یا حتی کمتر نقشه کاملی از مغز انسان و مدل های ریاضی نحوه کارکرد بخش های مختلف آن تهیه کرده و قادر می شویم که روش کار مغز انسان را ، که با اکثر روش های کنونی به کار رفته در هوش مصنوعی کاملا تفاوت دارد، تقلید کرده و آن را مهندسی کنیم.

در واقع اینها بسیار شبیه روش هایی هستند که من در حوزه تخصصی خودم یعنی شناسایی الگوها از آنها استفاده می کنم. شناسایی الگوها بنیادی ترین کارکرد مغز انسان به شمار می رود. از آنجا که ما نمی توانیم با سرعت کافی موقعیت های مختلف را تحلیل منطقی کنیم بر قدرت شناسایی الگوها تکیه می کنیم. ظرف سی سال آینده می توان هوشمندی غیر زنده ای ساخت که قابل رقابت با هوشمندی انسان باشد. این ماشین های هوشمند غیر زنده باید مانند انسان ها آموزش ببینند. اما برخی مزیت های هوش مصنوعی فرایند های را به شدت تغییر خواهند داد. ماشین ها هم سریع تر هستند و هم دقیق تر. در واقع یک رایانه چند هزار دلاری می تواند میلیاردها مطلب را در حافظه خود دقیقا حفظ کند در حالیکه ما انسان ها برای حفظ کردن چند شماره تلفن به زحمت می افتیم.

ماشین ها بعد از اینکه چیزی را یاد گرفتند می توانند این دانش را با دیگر ماشین ها به اشتراک بگذارند. ما انسان ها در دستگاه عصبی خود پایانه هایی برای دانلود کردن اطلاعات و دانش نداریم. بنابراین مثلا من که زبان فرانسوی بلد هستم نمی توانم آن را روی مغز شما دانلود کنم. اما ماشین ها از عهده این کار بر می آیند. از این رو فرآیند آموزش ماشین ها صد ها یا هزارها برابر سریع تر از انسان هاست. در واقع می توان ظرف چند روز یا چند هفته آموخته های 20 ساله یک انسان را به ماشین منتقل کرد و پس ازاین، ماشین ها کافی است این دانش را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و لازم نیست که به ماشین های دیگر چیزی را یاد بدهند.

یکی از دلالت های این پیشرفت ها این است که می توانیم هوش انسان ها را فوق العاده تقویت کنیم. ما می توانیم این ماشین های هوشمند را درون مغز خود قرار دهیم. امروزه چنین کاری در مورد افراد بیمار یا ناتوان به صورت محدود انجام می شود اما در آینده انسان های سالم نیز در مغز خود ماشین های هوشمند خواهند داشت. در واقع می توان ماشین های محاسبه گر را از درون جریان خون به داخل مویرگ های مغز فرستاد. این نانو روبات های هوشمند و بسیار ریز داخل مغز شده و با شبکه عصبی آن تعامل خواهند داشت. امکان پذیری چنین کاری امروزه در مورد حیوانات اثبات شده است.

یکی از کاربرد های ارسال میلیاردها نانو روبات هوشمند به داخل مغزانسان رسیدن به واقعیت مجازی و مکاشفه تمام عیار است. اگر فرد مایل باشد که در دنیای واقعی بماند نانو روباتها کاری نمی کنند و غیر فعال باقی می مانند اما اگر بخواهد وارد دنیای واقعیتهای مجازی شود نانو روباتها جلوی سیگنالهای عصبی دنیای واقعی را می گیرند و سینگال هایی را جایگزین آن می کنند که فرد را به دنیای خیالی می برد. بدین ترتیب مغز انسان یک محیط کاملا مجازی را حس می کند نه دنیای واقعی را. شما می توانید در این دنیای مجازی تنها باشید یا افراد دیگر را هم با خود ببرید و از رابطه جنسی گرفته تا مذاکرات سخت کاری را با همه حواس خود و کاملا یکسان با دنیای واقعی تجربه کنید.

مهم تر اینکه، ما قادر خواهیم شد که از طریق اتصالات تنگاتنگ، هوش غیر زنده را به هوش زنده خود پیوند بزنیم. منظور من فقط این نیست که یک لوله بسیار نازک بین مغز و یک سیستم غیر زنده قراردهیم، بلکه نانو ماشین های غیر زنده را در میلیاردها بخش مغز انسان می کاریم. شما را نمی دانم، اما خود من علاقه زیادی به مطالعه کتابها و سایت های اینترنتی دارم ولی پهنای باند اتصال من به اینترنت به اندازه کافی وسیع نیست. بنابراین از طریق این فنآوری می توانم به جای فقط صد هزار میلیارد اتصال کنونی هزار برابر صد هزار میلیارد اتصال داشته باشم. ما انسان ها بدین ترتیب می توانیم توانایی های ذهنی، شناسایی الگوها و تفکر را در خود بسیار تقویت کرده و به معنی واقعی کلمه دانش را دانلود کنیم.

اگر این روندها را بیشتر پی گیری کنید به جایی می رسید که تغییرات آنچنان سریع می شوند که سیر تاریخی تمدن بشر ناگهان گسیخته می شود. برخی صاحبنظران چنین وضعیتی را "نقطه تکین" می نامند. تعاریف مختلفی برای نقطه تکین وجود دارد که بیشتر برگرفته از علم ریاضی و فیزیک است. در فیزیک نقطه ای با چگالی و انرژی بی نهایت مانند یک سیاه چاله نشانگر گسیختگی ساخت فضا- زمان است و نقطه تکین نامیده می شود.

نقطه تکین جایی است با ویژگی های غیر عادی، بی نظیر و منحصر به فرد. می توان این مفهوم را درباره سیر و تاریخ تمدن انسان نیز به کار برد. در چنین نقطه ای نرخ پیشرفت فنآوری آنچنان سریع خواهد شد که ساخت جوامع بشری گسیخته می شود. در علم فیزیک دیدن چیزی فراتر از نقطه تکین غیر ممکن است. برخی افراد نیز معتقدند که توصیف چگونگی شرایط زندگی انسان بعد از نقطه تکین عملا غیر ممکن است. اما من مایلم که درباره زندگی انسان پس از نقطه تکین فکر کنم. نقطه ای که بنابر پیش بینی خودم قبل از سال 2050 به آن خواهیم رسید.

وجود مفاهیم بی شماری درباره طبیعت زندگی مانند طول عمر موجب می شود که ما انسان را همچون موجود زنده متفکری با توانایی های محدود ببینیم. اما زمانی که ما انسان ها با فنآوری ها خود ادغام و یکپارچه شویم همه این مفاهیم دستخوش تحولات بنیادین می شوند. در دهه 1980 در کتاب خود، "عصر ماشین های هوشمند"، پیش بینی کردم که در فاصله سال های 2020 الی 2050 هوش ماشین ها با هوش انسان برابر خواهد شد. در کتاب "عصر ماشین های معنوی" ( ترجمه شده به فارسی توسط سیمین موحد) که ده سال بعد نوشتم درباره زندگی انسان پس از این نقطه تکین و زمان رقابت ماشین ها با انسان ها بحث کردم.

نکته ای که نباید فراموش کرد این است که سطح هوش غیر ماشینی ثابت است. درذهنهای کل نژاد بشر در هر ثانیه 10 به توان 26 محاسبه انجام می شود. همچنین در کل جهان ده ملیلیارد مغز انسان وجود دارد. پنجاه سال بعد هوش نوع بشر در همین مرتبه بزرگی باقی خواهد ماند. از سوی دیگر هوش ماشین ها رشد تصاعدی دارد و امروزه فقط هزار بار کمتراز سطح هوش زنده است. بنابراین اگر چه هنوز هوش انسان بر هوش ماشین چیره است اما در سال 2030 هوش ماشین به سطح هوش انسان رسیده و به صورت تصاعدی به رشد خود ادامه خواهد داد.

برخی افراد می پرسند که ما چگونه بفهمیم که موجودات یا گونه های باهوش تری از انسان ها وجود دارند؟ آیا دانش چیزی جز تکرار مکررات نیست؟ چگونه می توانیم بیش از آنچه که می دانیم بدانیم؟ به جز ما انسان ها چه کسی باید این دانش بیشتر را بداند؟

واکنش بعضی ها به این صورت است که می گویند ما اصلا نمی خواهیم از نانو روبات ها استفاده کنیم. افراد بیشماری شاید دلشان بخواهد که فقط یک موجود زنده بیولوژیک باقی بمانند. اما نقطه تکین و گسیخته شدن سیر تاریخی تمدن بشر به نظر چنین افرادی چه گونه خواهد بود؟ پاسخ این است که آنها اصلا متوجه حضور هوش مصنوعی نمی شوند. در واقع ماشین های هوشمند همچون خدمتکاران تعالی یافته برای انسان ها کار می کنند. به نظر می رسد که این ماشین ها واقعا با ما دوست هستند و با مهربانی خاصی نیازهای ما را ارضا می کنند. اما ارضای نیازهای مادی و عاطفی تنها بخش بسیار کوچکی از خروجی ذهن بخش غیر زنده تمدن انسان خواهد بود. بنابراین چیزهای فراوانی وجود خواهند داشت که انسان ها اصلا متوجه آنها نخواهند شد.

در اینجا باید به دو نکته مهم یکی در سطح اقتصادی و دیگری در سطح معنوی توجه کرد. در سطح اقتصادی، تنها معیار ارزش افزوده خروجی ذهن است. ما امروزه به جایی رسیده ایم که تنها چیز ارزشمند اطلاعات است. اطلاعات زمانی که منعکس کننده دانش باشد ارزش دارد و نه به صورت داده های خام. محصولاتی مانند ساعت، دوربین، یا ضبط و پخش فیلم و سی دی را در نظر بگیرید. اینها فقط یک سری اشیا فیزیکی هستند. اما به این خاطر ارزش دارند که با کاربرد اطلاعات و دانش انسان طراحی شده اند. ماده خام آنها فقط یک مشت سنگ و آهن است که ارزش چندانی ندارد. محصولاتی که ما می خریم به این خاطر ارزش دارند که دانشی را در خود گنجانده اند.

مولفه دانش موجود در محصولات و خدمات به سمت 100 درصد مجانب می شود و در سال 2030 این مولفه اساسا 100 درصد خواهد شد. در واقع می توانیم با ترکیب نانو فنآوری و هوش مصنوعی هر محصول فیزیکی لازم برای برآورده کردن خواسته های مادی خود را بسازیم. زمانی که همه چیز در نرم افزار و اطلاعات خلاصه می شود، فقط کافی است که نرم افزار مناسب را دانلود کنیم. ما الان به چنین نقطه ای خیلی نزدیک شده ایم.

در سطح معنوی، موضوع خود آگاهی یکی دیگر از ابعاد مهم موضوع هوش مصنوعی است. در واقع تا سال 2030 ما با موجوداتی غیر زنده مواجه می شویم که به نظر آگاه می آیند و حتی ادعا می کنند که چیز هایی را "احساس" می کنند. امروزه برخی شخصیت ها در بازی های رایانه ای چنین ادعایی می کنند اما کسی باور نمی کند. ما می دانیم که این کاراکترها فقط یک جور شبیه سازی نرم افزاری هستند و کسی برای آنها شخصیت انسانی در نظر نمی گیرد. دلیلش این است که این هویت یا موجود نرم افزاری میلیون ها بار ساده تر از ذهن انسان است.

 




موضوع مطلب :

دوشنبه 91 فروردین 21 :: 7:18 عصر

درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت من . این سایت با به روز کردن مطالب خود باعث می شود اطلاعات شما بازدید کننده گرامی ارتقا یابد لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید یا از طریق فرم تماس سایت یا ازطرق ایمیل Amirmohammad.omumi@yahoo.com ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.
پیوندها
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 106
  • بازدید دیروز: 157
  • کل بازدیدها: 2320240
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر

اما وقتی که از مرز بگذریم و خود را درون فنآوری رایانه جای - از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

کلیه حقوق این وبلاگ برای از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ محفوظ است