شب وصل است و تب دلبری جانان است (شب عاشورا)
شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازی شان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
یا رب این بوی خوش از روضه ی جان می آید
یا نسیمی است کز آن سوی جهان می آید
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این همهمه از حور جنان می آید
یا رب این آب حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گوش تا گوش همه کرّ و فر دشمن پست
شاه بنشسته بر او حلقه ی یاران الست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یک سره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
وه از آن آیت رازی که در آن محفل بود
مفتی عقل در این مسئله لا یعقل بود
عشق می گفت به شرع آنچه بر او مشکل بود
خم می بود که خون در دل و پا در گل بود
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست
او چو شمعی ست که جان ها همه پروانه ی اوست
شرف میکده از مستی پیمانه ی اوست
هر کجا خانه ی عشق است همه خانه ی اوست
حالیا خیمه گهش بزم گه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند
چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
که نمانده ست ره عشق مگر گامی چند
در بلاییم ولی عشق بلاگردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
امشب است آن که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
با من راه نشین باده ی مستانه زدند
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
یوسف فاطمه را ننگ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا عمل مذهب رندان بکنم
قطع این مرحله با ملک سلیمان بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
آنچه استاد ازل گفت بکن آن بکنم
عاقبت حانه ی ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند؟
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینه ی صدق غباری گیرند
صحنه ی مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
در شب قدر نگفت از سر و سامان زینب
داشت اندیشه ی فردای یتیمان زینب
گفتی از یاد پریشانی طفلان زینب
داشت امشب همه گیسوی پریشان زینب
این چه خوابی ست که در خواب گه شیران است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر از این بیش ندارم چه کنم ؟ تا کی و چند ؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی قند
دستی اندر خم زلفش که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
نفس همّت پاکان دو عالم با اوست
زخم شمشیر وسنان چیست که مرهم با اوست ؟
پس چه رازی ست که خنجر به گلو برّان است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد زینب گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از دل او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او که دربانی میخانه فراوان کرده
نوش پیمانه ی خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از سر جان و جهان دست فشان برخیزم
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
من به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
برای دین اشعار دیگربرای امامحسین (ع) به ادامه مطلب مرا جعه کنید.
**********************************************************
نام حسین آمد و ازخود به در شدم (نوحه)
نام حسین آمد و ازخود به در شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم
نام حسین آمد و چشمم وضو گرفت
آب از سرم گذشت و دلم آبرو گرفت
منزل به منزل از طلب دل گذشته ام
آبم که دیگر از سر ساحل گذشته ام
چون نیزه خون گریسته ام در عزای سرخ
چون دود از میان مقاتل گذشته ام
ما می رویم اوست هو الباقی السلام
دنیا به نام آل حسین است والسلام
یا قتیل العبره حسین
می بارد اشک های نگاهم به پای تو
من زنده ام به مرحمت روضه های تو
هر یا حسین روی لبم اوج می دهد
بال مرا همیشه به اوج هوای تو
سینه زنیم و سینه برای تو می زنیم
شکر خدا که سینه ی ما هست جای تو
تایید گشته ی نظر مادر توییم
اصلا خریده فاطمه ما را برای تو
یا قتیل العبره حسین
**********************************************************
هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا (مدیحه)
هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا
و چشمهای پر از شوق رو به خدا
هوای این دل مجنون چقدر طوفانیست
چقدر شور تلاطم گرفته چون دریا
از آسمان خدا بوی سیب می آید
که برده هوش تمام اهالی دنیا
زمین شهر مدینه چو عرش اعلاء شد
ز ازدحام ملائک به شادی آنها
نگاه خیره ی بالا به سمت خانه ی عشق
میان خانه دلی پر کشیده تا بالا
ببین دلی پدرانه تپید و شیدا شد
و مادرانه کسی گرم کفتن لالا
از آسمان خدا نور عشق تاپیده
به روی دامن مادر حسین خوابیده
علی دوباره در آغوش خود قمر دارد
میان خانه ی خود دلبری دگر دارد
کرامت قدم نو رسیده باعث شد
که باز فطرس پر بسته بال و پر دارد
پیمبر از لب او شهد عشق می نوشد
نمی تواند از این جام چشم بر دارد
ز ازدحام گدایان مجال حرکت نیست
شنیده اند دوباره علی پسر دارد
برای سوره ی کوثر شکوه فجر آمد
فقط خدا ز دل فاطمه خبر دارد
کنار مهد حسین آمده حسن امشب
شبی که نخل امید دلش ثمر دارد
ز بوی سیب زمین خدا معطر شد
به آب،کشتی اربابمان شناور شد
پریده ایم به شوقی که آسمان باشیم
و قطره ما و تو دریای بی کران باشی
مگر نگفته پیمبر حسین و منی
پس تو باید اشهد ربانی اذان باشی
بعید نیست که اصلا حسین باشی و بعد
خدایگان دل بیقرارمان باشی
تو آفریده شدی این و آن گرفتارت
تو آفریده شدی عشق این و آن باشی
قسم به کعبه ی شش گوشه ای که تو داری
مدار شش جهت هفت آسمان باشی
تو سیدالشهدایی امام عاشورا
بعید نیست خداگونه جاودان باشی
امام کرب و بلایی و مثل مهتابی
خوشا به حال دل من که نعم الاربابی
**********************************************************
آخر همه سفرا کربلا (نوحه)
قفس سینه و دل شیدا شکسته با نگاه حسین
همیشه برای همه رویا طواف بارگاه حسین
آخر همه سفرا کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا
مقصد همه شهدا کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا
می سوزم تو نفس گریه کنا تو کوچه ی سینه زنا کربلا کربلا کربلا
چاره ی بیچاره های امت عطای شیر خواره ی توست
شفیع ما بروز قیامت ولای شیر خواره ی توست
حسرت همه بی کسا کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا
آه همه ی قفسا کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا ، کربلا
گریونم تو عزای آل کسا ، یا دعای خیر نسا کربلا کربلا کربلا
می سوزم تو نفس گریه کنا تو کوچه ی سینه زنا کربلا کربلا کربلا
**********************************************************
امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود
امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود
فردا میان قتلگه در خون شناور می شود
امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو
فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود
امشب بهع سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی
فردا تمم باغ او لب تشنه پرپر می شود
امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی
فردا ز جور کوفیان بی عون جعفر می شود
امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند
فردا فدای راه حق بی شیر اصغر می شود
امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو
فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود
امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود
زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود
امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود
فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود
امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم
فردا ز جور خصم دون بی یار و یاور می شود
امشب ز راز دشت خون زینب حکایت می کند
فردا کنار علقمه او بی برادر می شود
امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش
فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود
**********************************************************
برمشامت میرسد…
برمشامم بوی خاک کربلا گرآشناست چون که در وقت صلاتم زیر سر خاک شفاست
میرسد آوای هل من ناصرش بر گوش دون پاسخش را داده اند اندر صدای تیر و خون
هر که را در کربلا بود و نبودش یارعشق سنگ را لبیک کردند بر جبینش در دمشق
لحظه را کردند غنیمت برده اند انگشتری با همان انگشترش نازی کنند بر دختری
بوی خون آید ز عرش کربلا از بطن سین سرشکان سر میشکست آنروز بر روی زمین
کربلا برگ درختان را جدا کرد از تنه قفل سر واکرده زینب,محملش گشته قمه
بر دلم افتاده امشب خواب بینم کربلا طی الارضی خوانده قلبم رفته تا ملک خدا
ترسم از آن لحظه ای پرسند خدایت؟زیر دین ترسم از آن لحظه که گویم خدای من حسین
بماند,وزن شعرم را خرابات می است شاه بودم لیک از عشق تو گشتم پست پست
آرزوی دیدن فرش خدا دارم خدا لحظه مرگم شود در ساعتی در کربلا
کربلا و با صفا و شد شفا اندر نوا دل خراب و سر شکان و دل میان نینوا
بر مشامت میرسد هرلحظه بوی کربلا ای محبا بر دلت ترسم بماند آرزوی کربلا
**********************************************************
اربابم حسین ای نور دوعین ای سرلشگر علی سردار حنین
ای روح سخا ای نورالهدا ای غم دیده از نوای تو کربلا
بر دلها حبیب بر جانها طبیب جان من فدای تو یا شیب الخضیب
ای راه تو تمام تمنای عالم است ای که گدای کوی سخای تو حاتم است
ای نام تو نوشته به لبهای خاتم است ای خون راس تو شرف شمس ماتم است
ثارالله ثارالله ثارالله سیّدی یا اباعبدالله
دنیای منی عقبای منی بی سامانم و به سر سودای منی
شبهای منی رویای منی من کلب و تو سرور و آقای منی
ای خون خدا شاه کربلا جان من فدای تو شاه سر جدا
دلداره من تمامه وجودم به پای تو نازد چو آسمان به نوای صدای تو
جانم تویی تمامه قرارم قراره تو شیرین و لیلیان دو عالم فدای تو
ثارالله ثارالله ثارالله سیّدی یا اباعبدالله
**********************************************************
محب پابستم میون ذکر حسین مستم من روانیه حسین هستم
آقاجون بیا که من امشب دلمو به شیش گوشت بستم
ای یار حسین منشع زار حسین دراول قبر میزنم جار حسین
ابصار حسین نورالانوار حسین برجنت حق شده دادار حسین
دلگیرم بی تومن تنهایی میمیرم من از اون عاشقای تیرم
عاقبت توی همین هیئت بخدا برات کربلامو میگیرم
ای یار حسین منشع زار حسین دراول قبر میزنم جار حسین
ابصار حسین نورالانوار حسین برجنت حق شده دادار حسین
ما مستیم نوکرای نور عین هستیم سگ دربار حسین هستیم
آدرس امشب این هیئت تویه بین الحرمین هستیم
ای یار حسین منشع زار حسین دراول قبر میزنم جار حسین
ابصار حسین نورالانوار حسین برجنت حق شده دادار حسین
بی قراره قمه و زنجیر و قداره ذکر لبهام اُین عماره
زدم امشب به در مستی سر من از عشقه تو آخر سره داره
ای یار حسین منشع زار حسین دراول قبر میزنم جار حسین
ابصار حسین نورالانوار حسین برجنت حق شده دادار حسین
**********************************************************
شب اشک و تماشاست
شب شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هرثانیه رویاست اگر بگذارند
مثل قدش قدمش لحن پیمبروارش
روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند
غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟
عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند
ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد
مشک او حامل دریاست اگر بگذارند
آب مال خودشان چشم همه دلواپس
خیمه ها تشنه سقاست اگر بگذارند
قامتش اوج قیام است قیامت کرده است
قد سقای تو رعناست اگر بگذارند
سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها
لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند
تشنه ای آه و دارد لب تو می سوزد
آب مهریه زهراست اگر بگذارند
بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو
یک نگاه تو تسلّاست اگر بگذارند
آمد از سمت حرم گریه کنان عبدالله
مجتبای تو همین جاست اگر بگذارند
رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن…
…کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند
موضوع مطلب :