با ما کمی ز علی اکبرت بگو
از آن شبیه حضرت پیغمبرت بگو
وقتی اجازه خواست سریع اذن داده ای
اما کمی ز یاس نگاه ترت بگو
از خَلق و خُلق و بیان شبیه یار
از نام او که هست چنان حیدرت بگو
او رفت سوی حرب و نگاه تو همرهش
از غیرت و شجاعت جنگ آورت بگو
با ما لهوف گفت که او گفت تشنه ام
یعنی دگر به من سخن آخَرَت بگو
یعنی حسین رخصت پرواز را بده
با مهر دل بکن ز من از کوثرت بگو
با ما لهوف گفت ز اعظم قتال او
آقا شما ز آن طرف دیگرت بگو
در خیمه ها چه شده حال اهل بیت
از کوچک و بزرگترین هاجرت بگو
از زینت و سکینه و دخت سه ساله ات
از انتظار سبزترین یاورت بگو
آخر نهال سبز که پر پر نمی شود
از آن نهال سبز که شد پرپرت بگو
این تکه تکه ی بدن اکبر است و آه
از پاره پاره ی جگر مضطرت بگو
دیگر بس است ، صبر غزل هم تمام شد
نازم به صبر تو ز علی اصغرت بگو
موضوع مطلب :