سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
بزرگ ترین سایت مطالب ودانلود
به سایت از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ خوش آمدید

 

انواع بستنی, بستنی ماستی

 

یکی از لذت‌ بخش‌‌ترین میان‌وعده‌هایی که در تابستان طرفدارانش بیشتر هم می‌شود، بستنی است. در این مطلب می‌خواهیم کمی درباره‌ آن بیشتر بدانیم ...

 

آیا تا به حال سردرد پس از خوردن بستنی را تجربه کرده‌اید؟ محققان به این نوع سردرد، « فریز مغزی » می‌گویند. وقتی خوراکی‌های سردی مانند بستنی یا آب بسیار سرد می‌خوریم، دمای سقف دهانمان که در حالت عادی گرم است به سرعت پایین می‌آید و باعث ایجاد اختلال در خون‌رسانی به این ناحیه و تحریک اعصابی می‌شود که باید خون را به مغز برسانند. با ایجاد اختلال در خون‌رسانی به مغز هم به وسیله تورم عروق اتفاق می‌افتد و به این ترتیب، اعصاب مغزی تحریک می‌شوند و سردرد به سراغمان می‌آید. اگر طرفدار بستنی هستید و نمی‌توانید سردردهای پس از آن را تحمل کنید، نگران نباشید. متخصصان دانشگاه میشیگان می‌گویند اگر خوراکی‌های سرد را آهسته بخورید و اجازه دهید بدنتان خود را با دمای آن‌ها وفق دهد، از این‌گونه سردردها خلاص خواهید شد. اگر دوست دارید اطلاعات کامل‌تر و جدیدتری در مورد بستنی به دست بیاورید، بد نیست این پرسش و پاسخ‌ها را با دقت بخوانید.

 

1 - چرا روی بعضی از بستنی‌ها یخ می‌بندد؟

 

گاهی وقتی بستنی را از فریزر و بسته‌بندی خارج می‌کنیم، بلورهای ریز یخ بر سطح آن می‌بینیم و نمی‌دانیم دلیل یخ زدن روی بستنی چیست. این مسئله نه ربطی به کیفیت پایین بستنی دارد و نه به زیاد ماندن آن داخل فریزر. تنها دلیل یخ زدن سطح بستنی این است که شما آن را مدتی بیرون از فریزر نگهداری کرده‌اید و پس از نرم و باز شدن یخ، دوباره آن را داخل فریزر گذاشته‌اید. برای پیشگیری از ایجاد چنین مشکلی باید بستنی را تا پیش از مصرف همواره در دمای بین 0 تا منفی 5 درجه سانتی‌گراد داخل فریزر نگه دارید.

 

2 - چرا برای تهیه بستنی‌های خانگی به نمک نیاز داریم؟

 

اگر اهل درست کردن دسرهای خانگی باشید، شاید این س?ال برایتان پیش بیاید. نمک، ماده‌ای سخت است و ترکیب آن با خامه باعث می‌شود مواد بستنی راحت‌تر سرما را جذب کند و داخل فریزر یخ ببندد.

 

3 - آیا کالری یک اسکوپ بستنی یخی میوه‌ای از یک اسکوپ بستنی خامه‌ای کمتر است؟

 

یک اسکوپ بستنی یخی یا بستنی ماستی حدود 120 کیلوکالری انرژی دارد و فاقد چربی‌های اشباع است، اما یک اسکوپ بستنی خامه‌ای دارای حداقل 145 کیلوکالری انرژی است که این انرژی با افزودن شکلات یا انواع مغزها به بستنی‌های خامه‌ای به مراتب بالاتر هم می‌رود.

 

از سوی دیگر یک اسکوپ بستنی خامه‌ای حدود 6 گرم چربی اشباع دارد، بنابراین مصرف این‌گونه بستنی‌ها به افراد دچار اضافه وزن یا کلسترول بالای خون توصیه نمی‌شود.

 

4 - چرا خوردن بستنی اعتیادآور است؟

 

بستنی‌خورهای حرفه‌ای می‌دانند مرتب و روزانه بستنی خوردن می‌تواند پس از مدتی برای فرد اعتیاد به بستنی ایجاد کند. محققان معتقدند شیرینی و چربی بستنی باعث جذب ذائقه‌های مختلف به آن می‌شود، حالا اگر فردی مدام بستنی بخورد، ذائقه‌اش به دریافت شیرینی و چربی بیشتر متمایل می‌شود و به این ترتیب، میل و حرص او به خوردن بستنی بیشتر و بیشتر خواهد شد. تنها راه رهایی از اعتیاد به بستنی، محدود کردن مصرف آن به 2 بار در هفته است.

 

5 - آیا بستنی‌های لایت از بستنی‌های معمولی سالم‌ترند؟

 

به تازگی بستنی‌هایی با عنوان « لایت » به بازار آمده‌اند و ادعا می‌شود از سایر بستنی‌ها سالم‌تر هستند. بد نیست بدانید چربی این بستنی‌ها حدود 50 درصد و کالری آن‌ها حدود 33 درصد کمتر از سایر بستنی‌هاست اما این دلیلی بر سالم‌تر بودن آن‌ها نیست.

 

به هر حال در تهیه بستنی‌های لایت هم از خامه استفاده شده است و خامه، هم انرژی دارد و هم چربی اشباع. متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل اینکه فکر می‌کنند بستنی‌های لایت سالم‌تر هستند، تعداد یا حجم بیشتری از آن‌ها را در برنامه غذایی‌شان می‌گنجانند و به این ترتیب سالم‌تر که نمی‌مانند هیچ؛ دچار اضافه وزن و چربی بالای خون هم می‌شوند.

 

6 - بستنی ماستی چیست؟

 

بستنی ماستی به انواعی از بستنی‌ها گفته می‌شود که ویژگی‌های ماستی دارند. بیشتر بستنی‌هایی که ما در حال حاضر آن‌ها را مصرف می‌کنیم، تخمیری نیستند بلکه بلافاصله فرموله و سپس منجمد می‌شوند، اما بستنی می‌تواند تخمیری هم باشد.

 

در بستنی تخمیری، پایه فرآورده تخمیر می‌شود. حالا اگر در مخلوط این بستنی‌های تخمیری، از ماست که خودش شیر تخمیر شده با استارترهاست هم استفاده شود، به آن می‌گوییم بستنی ماستی! در واقع، پایه اولیه بستنی‌های ماستی همان شیر است که در روند تولید به آن استارترهایی که ماست تولید می‌کنند، می‌افزایند و دیگر مواد لازم برای مخلوط بستنی مانند شکر، چربی، مواد پایدارکننده و طعم‌دهنده‌ها را هم به آن اضافه می‌کنند.

 

بستنی ماستی جزو گروه لبنیات، البته با کمی تغییرات شیمیایی است که خواص بسیار مفید و فراوانی هم دارد. این بستنی، علاوه بر اینکه ترکیب‌های شیر را دارد، طی فرآیند تولید، غلیظ‌تر هم شده است و شاید بتوان تنها اشکال آن را کالری بالایش دانست.

 

7 - نان بستنی اکسید تیتانیوم دارد؟

 

نان بستنی از مخلوط آب، آرد، نمک، مقدار کمی روغن و... تهیه می‌شود. ارزش غذایی آن به مقدار کم به نسبت مواد تشکیل‌دهنده از نظر نشاسته و املاح شبیه ارزش غذایی نان است. از ترکیب این مواد، خمیری بسیار شل در مقایسه با خمیر نان به دست می‌آید. این خمیر داخل قالب‌های مستطیل شکل خیلی داغی که عمقشان بسیار کم است و به اشکال متفاوت لوزی، چهارخانه، خطوط مورب و... هستند، ریخته می‌شود. در اثر حرارت قالب، خمیر خود را می‌گیرد و می‌پزد و در نهایت نان‌هایی نازک و ترد و شکننده تهیه می‌شود. نان بستنی قیفی هم به این روش تهیه می‌شود فقط قالب‌ها به شکل قیف هستند. برای اینکه نان‌های بستنی، حالتی براق و درخشنده داشته باشند، به آن‌ها ماده‌ای به نام اکسید تیتانیوم می‌افزایند. این ماده انواع مختلفی دارد و به دو نوع «غذایی» و «صنعتی» در بازار موجود است. در نوع غذایی، ماده اکسید تیتانیوم کیفیت و درجه خلوص بالایی دارد و مواد سمی و فلزات در آن موجود نیست، اما نکته مهم این است که باید بر اساس استاندارد و حد قابل مشخص و مجاز، از این ماده استفاده شود.

 

از آنجا که برخی از نان‌های بستنی داخل کارگاه‌ها تهیه و توزیع می‌شوند، ممکن است از نوع صنعتی این ماده که کیفیت خوبی ندارد یا بیش از مقدار مشخص شده، استفاده شود. از سوی دیگر چون اکسید تیتانیوم فرآورده‌ای وارداتی است، امکان واردات آن از کشورهای غیرقابل اطمینان وجود دارد.

 

بیشتر کارخانه‌های مطمئن و معروف در تولید بستنی، نان بستنی را نیز خودشان تهیه می‌کنند. در این کارخانه‌ها بر روند تولید نان بستنی نظارت و کنترل انجام می‌شود اما روی کارگاه‌هایی که اقدام به تولید نان بستنی می‌کنند، نظارت و کنترلی وجود ندارد و از سوی دیگر به دلیل عدم نظارت و کنترل دقیق، برای تهیه نان بستنی از اکسید تیتانیوم غذایی یا صنعتی استفاده می‌شود. پس بستنی‌های نانی را از مکان‌های معتبر بخرید.




موضوع مطلب :

یکشنبه 91 آذر 12 :: 4:3 عصر

بستنی به احتمال زیاد نوع تحول یافته نوشیدنی های یخ زده است. در قرن چهارم قبل از میلاد، اسکندر کبیر به نوشیدنی های یخ زده یا به اصطلاح امروز تگری (تگرگی)، علاقه فراوانی داشته و در مدارک باستانی نیز دیده شده که در سال 62 قبل از میلاد، نرون، امپراتور روم گروه هایی را به کوهستان های آپنین (Apennines) می فرستاد تا برایش یخ و برف بیاورند، سپس آن را با شربت، پوره میوه یا عسل مخلوط می کرده و می خورد.

هزاران سال است که آب یخ زده در آسیا به مصرف خوراکی می رسد. مصرف مواد لبنی یخ زده، اولین بار در ادبیات چین باستان دیده شده است که قدمت این منابع به قرن دوازدهم برمی گردد. بازرگانان و ماجراجویانی چون مارکوپولو، روش تهیه یخ را از خاور دور به اروپا بردند. در 1660، کافه پروکوپ توسط یک ایتالیایی به نام کولتلی در پاریس افتتاح شد که در آن انواع یخ (طعمدار) و خامه یخ زده یا همان بستنی، تولید و عرضه می شد.

بعد از آن، دسرهای یخی راه خود را به آمریکا باز کردند و در سال 1700 میلادی، فرماندار مریلند، از میهمانان خود با بستنی پذیرایی کرد.

در سال 1843 میلادی، اولین فریزر دستی چرخشی توسط نانسی جانسون اختراع و ثبت شد. در فاصله سالهای 1848 و 1873، 69 بستنی ساز چرخشی دیگر به ثبت رسید و در سال 1851 اولین واحد صنعتی تولید بستنی توسط جاکوب فیوزل در بالتیمور راه اندازی شد.

یک سال قبل از پایان قرن، آگوست گالین دستگاه هموژنیزه کننده را اختراع کرد که به ایجاد بافت نرم و خاص بستنی بسیار کمک کرد.

با به وجود آمدن دستگاه های سردکننده مکانیکی، اولین فریزر افقی یک پارچه توسط اچ.اچ میلر ساخته شد که با آن قطعات کوچک بستنی، جداگانه فریز می شدند، اما اولین بستنی قیفی توسط یک مهاجر ایتالیایی به نام ایتالو مارچیونی در نیویورک تهیه شد و او قالب مخصوص خود را در 1903 به ثبت رساند و یک سال بعد به طور اتفاقی در نمایشگاه جهانی سنت لوئیس معرفی شد. در این نمایشگاه، یک تولیدکننده نان شیرین اهل سوریه به نام حموی تعدادی نان شیرین را به شکل مخروط لوله کرد تا همسایه بستنی فروشش بتواند برای توزیع بستنی از آن استفاده کند. این شکل عرضه بستنی تا امروز، یکی از محبوب ترین شیوه ها باقی مانده است. تولید انواع دیگر بستنی از نوع چوبی، بستنی با رویه میوه و شکلاتی از سال 1920 آغاز شده است که در آن زمان، پدیده ای نوظهور بود.

شیوه تولید بستنی در کارخانه

 

ماده اولیه برای تولید بستنی، خامه و مواد لبنی دیگر است که با شیرین کننده مخلوط می شود. این مواد به میزان لازم در یک مخزن مخصوص با دقت مخلوط می شوند. این مخلوط ممکن است شامل مقدار کمی از مواد دیگر چون ثابت کننده ها باشد که از ایجاد بلورهای یخ در بستنی جلوگیری می کند.
این مخلوط سپس به بخش هموژنیزه می رود و در آنجا تحت فشار 003/0 اتمسفر، مولکول های چربی شیر به اندازه کوچکتر خرد شده و بستنی را نرم تر می کنند. پس از این مرحله، مخلوط به سرعت سرد می شود و دمای آن تا چهار درجه سلسیوس پایین می آید و سپس برای فریز شدن آماده می شود.
طی فریز شدن بستنی، تیغه های مخصوصی در فریزر، مخلوط را به طور مرتب به هم می زند تا به اصطلاح هوا بگیرد ، در غیر این صورت محصول به دست آمده، بلوک سخت و غیر قابل مصرفی از شیر یخ زده خواهد بود. در این مرحله، انواع افزودنی ها مانند میوه، انواع آجیل یا طعم دهنده های مایع به مخلوط اضافه می شوند.

اکنون این بستنی برای بسته بندی در انواع لیتری، لیوانی و چوبی آماده است. در آخرین مرحله، بستنی های قالب ریزی شده و آماده در اتاق مخصوصی باز هم سردتر شده و برای توزیع آماده می شود.

ورود بستنی به ایران

شاید تاریخچه تولید بستنی در ایران به حدود 60 سال پیش برگردد، اما در دهه های 30 و 40 بود که بستنی فروش ها برای خود اسم و رسمی پیدا کردند.

در سالهای اولیه تولید بستنی، شکر و شیر و ثعلب را در استوانه های فلزی که در بشکه های چوبی قرار داشت، می ریختند و اطراف استوانه های فلزی را با نمک و یخ می پوشاندند. یخ و نمک باعث می شد دما به حدود 20 درجه سانتیگراد زیر صفر برسد. بعد از آن، قطعات یخ بسته اطراف استوانه فلزی را جدا می کردند، آن هم توسط پارو، این کار باعث می شد تا تمام محتویات استوانه سفت شود.
با این روش، تهیه بستنی حدود هشت ساعت طول می کشید و حدود 20 کیلو بستنی آماده می شد.

اما تاریخچه ورود دستگاه های بستنی سازی به اواخر دهه 40 برمی گردد. آن موقع در کنار بستنی، فالوده هم درست می کردند. فالوده از نشاسته و آب و شکر تهیه می شد. نشاسته را با آب مخلوط می کردند و می پختند، سپس آن را در استوانه ای که پایین آن مشبک بود، می ریختند، زیر استوانه ها آب صفر درجه و زیر صفر می گذاشتند. با عبور محلول نشاسته از استوانه مشبک و ورود آن در آب صفر درجه، رشته های منجمد درست می شد. این رشته را با شکر مخلوط می کردند و فالوده آماده می شد.

برای تهیه یخ هم از برف یخچال های طبیعی توچال استفاده می کردند. در اواخر دهه 40 که دستگاه های بستنی ساز وارد کشور شد، شرکت سازنده این دستگاه ها به هریک از بستنی فروشی های معروف تهران، یک دستگاه هدیه داد، اما در این میان، یکی از بستنی فروشی های بسیار قدیمی به نام اکبر مشدی که هنوز هم قدیمی ترها از آن بسیار یاد می کنند، زیر بار استفاده از این دستگاه ها نرفت.

قدیم ترها روزهای جشن و اعیاد مصادف با رونق کسب و کار بستنی فروشی ها بود و رونق سفارش هایی که به مناسبت جشن ها داده می شد. اما آن موقع پذیرایی از مشتریان در ظرف های بستنی خوری بلوری انجام می شد. بستنی فروشی ها سالن بزرگی داشت که انتهای سالن مخصوص خانواده ها بود.

بتدریج و با گذشت زمان تعداد بستنی فروشی ها و به تبع آن مشتریان آنها بیشتر شد، دستگاه های بستنی ساز دیگر کار بستنی فروشی ها را راحت کرده بود و دیگر نیازی به صرف هشت ساعت وقت برای تهیه بستنی نبود. ظرف های بلوری هم کم کم جای خود را به ظروف یک بار مصرف پلاستیکی دادند، هرچند که این ظرف های پلاستیکی نصف ذوق بستنی خوردن را می گرفت، اما شکستن پی درپی ظرف های بلوری هم هزینه ای اضافی بود، روی دست بستنی فروشی ها.

کم کم بستنی های کارخانه ای هم باب شد، بستنی های یخی و شیری، با انواع چوبی، قیفی، لیوانی و … .

و حالا که دیگر دنیایی از طعم و رنگ در بستنی ها وجود دارد. انواع شکلاتی، زعفرانی، قهوه، نسکافه، پرتقالی، توت فرنگی، نعنایی و … که البته تنوع تولید بستنی در ایران در مقایسه با آنهایی که در تولید این ماده خوراکی پیشرو هستند، اصلا قابل مقایسه نیست. جالب است بدانید در ژاپن بستنی با طعم های ماهی شور ژاپنی، کاکتوس، هشت پا، سیب زمینی شیرین، زبان گاو، خرچنگ، بادمجان و جلبک هم تهیه می شود.

گذشته از این طعم های عجیب و غریب که البته هنوز در کشور ما باب نشده، بستنی ها این روزها با اشکال متنوعی به دست مصرف کننده می رسند.

شاید قرار گرفتن فالوده در کنار بستنی که با عنوان بستنی مخلوط تهیه می شود، یکی از قدیمی ترین اشکال آن باشد.

غیر از آن قرار دادن بستنی در کنار انواع آبمیوه نظیر هویج بستنی، طالبی بستنی و … یا تزئین بستنی به شکل انواع عروسک ها یا قرار دادن موز و ژله و … روی بستنی ها ظاهر آنها را حتما برای مشتریان دلچسب تر خواهد کرد.

اما این روزها که هوا گرم است و بستنی خوردن بسیار دلچسب، کدام بستنی ها را بخوریم که هم سالم باشد و هم به صرفه.

بستنی ها به دو گروه شیری و یخی تقسیم می شوند. در بستنی های یخی از اسانس ها و رنگ های خوراکی و شیرین کننده ها استفاده می شود. بستنی هایی که از شیر تهیه می شوند، خود بر دو نوعند؛ یکی از نوع کارخانه ای و دیگر انواع سنتی که داخل مغازه ها تهیه می شوند. در این بستنی ها از شیر خشک استفاده می شود، تنها این مسئله از نظر بهداشتی ایرادی ندارد، اما عیبی که این بستنی ها دارند، مربوط به افزودنی های آنهاست، زیرا انواع اسانس های شیمیایی که باعث خوشرنگی و خوشبویی بستنی ها می شود، به آنها اضافه می کنند. از طرفی افزایش نگهدارنده ها در اندازه های زیاد برای سلامتی مضر است، اما اگر این بستنی ها حداکثر دو بار در هفته مصرف شود، ضرری متوجه سلامتی نمی شود.

اما بستنی هایی که با نام سنتی و با زعفران و خامه درست می شوند؛ اگر ماده ای که به نام زعفران استفاده می شود، واقعا زعفران باشد، خوب است، اما بعضی بستنی فروشی ها از گلرنگ استفاده می کنند. گلرنگ در مقایسه با زعفران با قیمت بسیار پایین و در عطاری ها عرضه می شود. این ماده تا حد کمی خاصیت سمی دارد، پس مصرف زیاد آن برای سلامتی مضر است، اما زعفران که خود یک ادویه آنتی اکسیدان است، اگر به میزان کم در غذاها مصرف شود، حتی ارزش غذایی هم دارد و مفید است. اما شیر و خامه هایی که به بستنی های سنتی اضافه می شود، اگر پاستوریزه باشد، باز هم مشکلی ایجاد نمی شود، اما اگر محل تولید و نحوه نگهداری این مواد، بهداشتی نباشد، این بستنی ها تبدیل به منبع غنی آلودگی میکروبی می شوند و سموم مترشحه آن باعث ایجاد مسمومیت همراه با استفراغ، دل پیچه، سردردهای شدید و تهوع می شود. پس تا زمانی که از سلامت این بستنی ها اطمینان حاصل نکرده اید، آنها را نخورید.

به لحاظ صرفه اقتصادی هم تفاوت چندانی بین بستنی های کارخانه ای و سنتی نیست، البته بستنی های سنتی که در کارخانه ها تهیه می شوند، قیمت نسبتا بالاتری نسبت به انواع سنتی غیرکارخانه ای دارند، در عوض از نظر سلامتی کاملا مطمئن هستند.

بستنی های یخی هم در انواع کارخانه ای و غیر کارخانه ای تهیه می شوند.
بستنی هایی که در کارخانه های معتبر تولید می شوند، مقداری مواد رنگی مجاز و استاندارد دارند. در این بستنی ها از مقدار اندکی ترکیبات طبیعی مثل آبمیوه ها استفاده می شود، اما این بستنی ها رنگ زیبا و شفافی دارند که البته از مواد رنگی شیمیایی حاصل شده است. هرچند که مقدار ترکیبات شیمیایی این بستنی ها کنترل می شود، اما در مورد نگهدارنده و مواد شیمیایی همیشه این مشکل وجود دارد که ممکن است طی مدت استفاده از محصول، اثرات مخرب این ماده نمایان شود.

اما توصیه می شود از میان این همه بستنی رنگارنگ و متنوع، بیشتر سراغ کارخانه ای ها بروید، آن هم از نوع شیری. اگر خواستید بستنی های رنگی بخورید، اول مطمئن شوید که استاندارد هستند.

اگر هفته ای دو بار بستنی بخورید، البته نه به جای وعده اصلی غذا، مشکلی پیش نمی آید، اما مواظب باشید که با بستنی خوردن زیاد چاق نشوید. افرادی که به جای مصرف غذاهای سالم، بستنی را در بسیاری وعده ها جایگزین کرده اند، چاق می شوند، اما به لحاظ منابع ویتامین و مواد معدنی غنی نیستند. برخی افزودنی ها هم این ضرر را تشدید می کند، مثلا کاکائو که مانع جذب کلسیم و روی می شود، اما مصرف به اندازه بستنی مفید است.

بچه هایی که عادت به خوردن لبنیات نظیر شیر و ماست ندارند، با خوردن بستنی هم می توانند تا حدی فقر موادی همچون کلسیم را در بدن خود جبران کنند و هم اینکه کم کم به لبنیات علاقه مند شوند.
افرادی که تحت عمل جراحی لوزه یا دستگاه گوارشی قرار گرفته اند، باید با خوردن بستنی، محل جراحی را خنک نگاه دارند. این کار تا حد زیادی باعث کاهش خطر خونریزی می شود.

متاسفانه در کشور ما بیشتر به تنوع طعم و مزه بستنی توجه می شود تا خاصیت آن، اما در بسیاری کشورها، بستنی های کم چرب و کم شیرین به طور گسترده ای تولید می شود. اگر بستنی هایی با چربی و شیرینی کم و بدون اسانس در ایران تولید شود، افرادی با بیماری های خاص نظیر دیابتی ها هم می توانند از این خوراکی خوشمزه استفاده کنند.




موضوع مطلب :

یکشنبه 91 آذر 12 :: 4:0 عصر

گریه امام سجاد علیه السّلام در فراق شهیدان

روایت شده در باره امام سجاد علیه السّلام با آن مقام حلم و برد بارى که داشت که در وصف نگنجد، بسیار گریه بر پدر بزرگوارش مى نمود و بر یاد آن مصیبتت ها صاحب شکوى و اندوه عظیم بود؛ چنانکه از امام صادق علیه السّلام روایت است که فرمود: امام زین العابدین علیه السّلام مدت چهل سال بر پدر بزرگوار خود گریه نمود و در این مدت چهل سال ، روزها به روزه و شبها به عبادت قیام داشت و چون هنگام افطار مى شد، غلام آن حضرت آب و طعام در پیش روى آن جناب حاضر مى نمود و از امام مى خواست تا از آنها میل فرماید، امام سجاد علیه السّلام فرمود:  فرزند رسول خدا را گرسنه شهید نمودند، فرزند پیغمبر را در حالى که عطشان بود شهید کردند.

پیوسته این سخن را مى گفت تاآن طعام از اشک چشم آن حضرت تر مى گردید و آب آشامیدنى نیز با اشک دیدگانش ممزوج مى شد و به این حال بود تا اینکه ازدار دنیا وفات کرده و با پروردگار ش ملاقات نمود از غلام امام سجاد علیه السّلام روایت است که گفت : روزى امام علیه السّلام به صحرا تشریف بردند و من نیز به دنبال ایشان رفتم ، دیدم که آن جناب روى سنگ درشتى به سجده رفت و من هم ایستاده گوش دادم صداى گریه و ناله او را مى شنیدم و شمردم هزار مرتبه در آن سجده مى گفت : ((لا اله الا...))؛ سپس سر مبارک از سجده برداشت در حالتى که صورت و ریش ‍ مبارکش از آب چشمانش ترگردیده بود.

عرض کردم : اى سید و مولاى من ! آیا وقت آن نرسیده که اندوه شما تمام و گریه تان اندک شود؟

امام سجاد علیه السّلام فرمودند: واى بر تو! یعقوب ابن اسحاق ابن ابراهیم علیه السّلام ، نبى ابن نبى بوده و دوازده پسر داشت ، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غائب گردانید، از اندوه هجران او، موى سرش سفید گشت و از انبوه غم کمرش خم شد و چشمانش از بسیارى گریه ، نابینا گردید و حال آنکه هنوز فرزندش زنده بود، ولى من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم در برابر چشم خویش ، آن دشمنان کافر کیش ، کشته و بر خاک افکندند؛ پس چگونه اندوه من تمام و گریه ام اندک شود؟




موضوع مطلب :

سه شنبه 91 آذر 7 :: 4:44 عصر

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد و در 12 محرم سال 95 هجری قمری به دست ولید بن عبدالملک به شهادت رسید. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.

پرتوى از سیره و سیماى امام زین العابدین(علیه السلام)

 حضرت على بن الحسین ، ملقّب به سجّاد و زین العابدین، روز پنجم شعبان سال 38 هجرى یا 15 جمادى الاولى همان سال، در مدینه دیده به جهان گشود و در روز 12 و یا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدینه، به دسیسه هشام بن عبدالملک، مسموم گردید و در 56 سالگى به شهادت رسید.
مزار شریف آن حضرت در مدینه در قبرستان بقیع مى باشد.
مادر مکرّمه آن حضرت بنا بر منابع تاریخ اسلامى، غزاله از مردم سند یا سجستان که به سلافه یا سلامه نیز مشهور است، مى باشد.
ولى بعضى از منابع دیگر نام او را شهربانویه، شاه زنان ، شهرناز، جهان بانویه و خوله، یاد کرده اند.
امام سجّاد(علیه السلام) در بدترین زمان از زمان هایى که بر دوران رهبرى اهل بیت گذشت مىزیست، چه، او با آغاز اوج انحرافى، معاصر بود که پس از وفات رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روى داد.
امام(علیه السلام) با همه محنتها و بلاها که در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمؤمنین(علیه السلام) آغاز گردیده بود همزمان بود.
او سه سال پیش از شهادت امام على(علیه السلام)متولّد گردید، وقتى دیده به جهان گشود، جدّش امیرمؤمنان(علیه السلام)در خطِّ جهادِ جنگِ جمل، غرق گرفتارى بود و از آن پس با پدرش امام حسین(علیه السلام) در محنت و گرفتاریهاى فراوان او شریک بود.
او همه این رنج ها را طى کرد و خود به طور مستقل رویاروى گرفتاریها قرار گرفت.
محنت و رنج او وقتى بالا گرفت که لشکریان یزید در مدینه وارد مسجد رسول اللّه شدند و اسب هاى خویش را در مسجد بستند، یعنى همان جایى که انتظار آن مى رفت مکتب رسالت و افکار مکتبى در آنجا انتشار یابد، امّا برعکس، آن مکان مقدّس در عهد آن امام تقوا و فضیلت، به دست سپاه منحرف بنى امیّه افتاد و آنان ضمن تجاوز به نوامیس مردم مدینه و کشتار فراوان، بى پروایى را از حدّ گذراندند و حرمت مدفن مقدّس رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و مسجدش را هتک نمودند.
امام سجّاد(علیه السلام) براى پیش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنىامیّه و افزودن مبارزه جویى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمود.
و هر گاه فرصتى به دست مىآمد، مردم را بر ضدّ امویان تحریک مى کرد.
و با احتیاط، برنامه حاکمان منحرف را تحت نظر قرار مى داد.
امام(علیه السلام) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به کار برد، به طورى که دعاهاى آن حضرت، رویدادهاى عصر او را تفسیر مى کند.
صحیفه سجّادیّه که به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بى نظیرى است که در جهان اسلام، جز قرآن کریم و نهج البلاغه، کتابى به این عظمت و ارزش، پدید نیامده که پیوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد.
از دیگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(علیه السلام)، مجموعه اى تربیتى و اخلاقى است به نام رساله حقوق که امام(علیه السلام) در آن وظایف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و دیگران، با بیانى شیوا و گویا بیان کرده است.
مجموعه حقوقى که در این رساله ذکر شده جمعاً 51 حقّ مى باشد.

امام و حکومت
امام سجّاد(علیه السلام) به این امر آگاه بود که تا وقتى از طرف پایگاه هاى مردمى پشتیبانى نشود، تنها در دست گرفتن قدرت براى تحقّق بخشیدن به عمل دگرگون سازى اجتماع اسلامى کافى نیست.
پایگاههاى مردمى نیز باید به هدف هاى این قدرت آگاه باشند و به نظریّه هاى او در حکومت ایمان داشته باشند و در راه حمایت از آن حرکت کنند و مواضع آن را براى توده مردم تفسیر نمایند و در برابر تندبادها با استوارى و قدرت بایستند.
امام سجّاد(علیه السلام) این امکانات را نداشت و به علّت آگاهى نداشتن مردم چنین شکایت مىفرمود: «پروردگارا! در پیشامدهاى ناگوار روزگار به ناتوانى خویش نگریستم و درماندگى خود را از جهت یارى طلبیدن از مردم در برابر کسانى که قصد جنگ با من داشتند دیدم و به تنهایى خود در برابر بسیارىِ کسانى که با من دشمنى داشتند، نظر کردم.»امام(علیه السلام)، از جنبه انقلابى، به صورتى که مستقیماً عهده دار آن گردد، کناره جویى فرمود و به این بسنده کرد که کار قیام را به کسانى واگذارد که در این مورد برپاى مى خیزند.
به طور کلى وضع اجتماعى که هر امام در آن زیست مى کرد، شکل کار سیاسى او را محدود و مشخّص مىساخت.
پیشوایان معصوم با وجود توطئه هایى که دشمنان، علیه آنها مى نمودند تا آنان را از زمینه حکومت دور سازند، پیوسته مسئولیت خود را در نگاه دارى مکتب و تجربه اسلامى و مصون نگاه داشتن آن از فرو افتادن در ورطه انحراف و جدا شدن از مبادى و معیارها و ارزش هاى آن به گونه اى کامل ایفا مىکردند و هر وقت انحراف شدّت مىیافت و از خطر فروافتادن در ورطه نابودى بیم مى داد، پیشوایان(علیهم السلام) بر ضدّ آن حوادث تدبیرهاى لازم مى اندیشیدند، و هر گاه تجربه اسلامى و عقیدتى در تنگناى مشکلى گرفتار مىآمد و رهبرى هاى منحرف به حکم بى کفایتى از درمان آن ناتوان مى شد، امامان به نشان دادن راه حلّ و حفظ امّت از خطرهایى که مردم را تهدید مى کرد مبادرت مى فرمودند.

دستگیرى از درماندگان
یکى از خدمات ارزشمند امام سجّاد(علیه السلام)، رسیدگى به درماندگان، یتیمان، تهیدستان و بردگان بودهاست.
روایت شده است که آن حضرت، هزینه زندگى صد خانواده تهیدست را عهده دار بود.
گروهى از اهل مدینه، از غذایى که شبانه به دستشان مىرسید، گذران معیشت مى کردند، امّا آورنده غذا را نمى شناختند.
پس از در گذشت على بن الحسین (علیه السلام)متوجّه شدند که آن شخص، امام زین العابدین (علیه السلام) بوده است.
او شبانه به صورت ناشناس، انبان نان و مواد غذایى را خود به دوش مى کشید و به در خانه فقیران و بینوایان مى برد و مى فرمود: صدقه پنهانى آتش خشم خدا را خاموش مى سازد.
اهل مدینه مى گفتند: ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست دادیم که على بن الحسین در گذشت.
او در طول سالها به قدرى انبان حاوى آرد و دیگر مواد غذایى را به دوش کشیده و به در خانه فقیران برده بود که شانه اش پینه بسته بود، به طورى که پس از شهادت او، هنگام غسل دادن جنازه اش ، جلب توجّه مى کرد.
على بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال، ضمن بیان اعمال ماه رمضان مى نویسد: علىبن الحسین (علیه السلام) شب آخر ماه رمضان، بیست نفر برده را آزاد مى کرد و مى فرمود: «دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد مى کنم، بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.»او هیچ خدمتکارى را بیش از یک سال نگه نمى داشت، وقتى که برده اى را در اوّل یا وسط سال به خانه مىآورد، شب عید فطر او را آزاد مى ساخت.
بردگان سیاه پوست را مى خرید و آنان را در مراسم حجّ، به عرفات مى آورد و آن گاه به سوى مشعر کوچ مى کرد، آنان را آزاد مى کرد و جوایز مالى به آنان مىداد.
تا آنجا که در شهر مدینه گروه عظیمى از بندگان و کنیزان، آزاد شده آن حضرت بودند و آنان هم بعد از آزادى، پیوند معنوى خود را با امام(علیه السلام)قطع نمىکردند.




موضوع مطلب :

سه شنبه 91 آذر 7 :: 4:42 عصر

 

نام مبارک امام چهارم علی است و مشهورترین القاب آن حضرت زین العابدین و سجّاد می‌باشد و مشهورترین کنیه ایشان ابامحمد و ابوالحسن است. مدّت عمر آن بزرگوار  پنجاه و  هفت سال است. ایشان پانزدهم جمادی الاول سال سی و هشتم هجری به دنیا آمد. تولد آن بزرگوار دو سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است.

حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می‌رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می‌شود و چنانچه امام حسین علیه السلام «اب الائمه» است. این زن نیز «ام الائمه» است.

گرچه امام سجاد علیه السلام با اهل‌بیت علیهم السلام در همه فضایل وجه اشتراک دارند و هیچ فرقی میان آنان از نظر صفات و فضایل انسانی نیست، اما از نظر گفتار و کردار شباهت تامّی به جدشان امیرالمؤمنان علی علیه السلام دارد. که آن موارد را ذکر می‌نماییم.

 

ایمان امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای صباح می‌گوید: «یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ ای کسی که برهان وجود خود هستی.»

حضرت سجاد نیز در دعای ابوحمزه ثمالی می‌گوید: «بک عرفتک و انت دللتنی علیک و عویتنی الیک و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودی مرا بر خودت و دعوت نمودی به خودت و اگر نبودی، ترا نمی‌شناختم.»

اینگونه کلمات منتهای ایمان را می‌رساند و این همان ایمان شهودی است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لو کشفت لی الغطاء ما ازددت یقینا؛ اگر بر فرض محال ممکن بود خدا را با این چشم ظاهری دید و می‌دیدم بر یقین من که الآن به ذات مقدس حق دارم چیزی افزوده نمی‌شد.»

 

علم امام سجاد علیه السلام

اگر امام علی علیه السلام می‌گوید: «از من بپرسید هر چه می‌خواهید که به خدا قسم تمام وقایع را تا روز قیامت می‌دانم، حضرت سجاد نیز می‌گوید: «اگر نمی‌ترسیدم که مردم در حق ما غلوّ کنند، وقایع را تا روز قیامت می‌گفتم.» 

 

تقوای امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام می‌فرمود: «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة و ما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند که به مورچه‌ای ظلم کنم و بی‌جهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، این کار را نمی‌کنم.»

امام زین العابدین نیز می‌فرمود:

تعصی الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو کنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن یحب مطیع

«خداوند را معصیت می‌کنی و ادعا می‌کنی که او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می‌کردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»

در این اشعار نیز امام سجاد علیه السلام می‌گوید محال است که خداوند را معصیت کنم، زیرا او را دوست دارم.

 

عبادت امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفته شده است که روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می‌کرد. حضرت سجاد نیز چنین بود چه بسیار باغ‌ها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که روز قیامت خطاب می‌شود: «کجا است زین العابدین؟» و می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین جواب می‌دهد و می‌آید.

از امام باقر علیه السلام روایت شده که: «پدرم را می‌دیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده، و صورت او زرد، و گونه‌های او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»

 

سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد علیه السلام

در تاریخ آمده است یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام اداره کردن فقرا به طور مخفیانه بوده است. امیرالمؤمنین شب‌ها خوراک، پوشاک و هیزم به خانه بینوایان می‌برد، و آن بینوایان حتی نمی‌دانستند که چه کسی آنها را اداره می‌کند. همچنین میان مورخین مشهور است که امام سجاد علیه السلام چنین بوده است.

راوی می‌گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده است که صد خانواده را اداره می‌کرد. شب‌ها گاهی هزار رکعت نماز می‌خواند.»

از طریق اهل تسنن روایت شده است که چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره می‌کرده است.

 

زهد امام سجاد علیه السلام

چنانچه حضرت علی علیه السلام زاهد به تمام معنی بوده است و دلبستگی به مالی و به کسی جز به خدای متعال نداشته است. امام سجاد علیه السلام نیز همچنین بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش می‌فرمود: اصحابی، اخوانی، علیکم بدار الآخرة و لا اوصیکم بدار الدنیا فانکم علیها و بها متمسکون اما بلغکم ان عیسی علیه السلام قال للحواریین. الدنیا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من یبنی علی موج البحر داراً؟ تلکم الدار الدنیا و لا تتخذوها قراراً.

«ای یاران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشید من سفارش دنیا را به شما نمی‌کنم زیرا شما بر آن حریص هستید و به آن چنگ زده‌اید. آیا نشنیده‌اید که حضرت عیسی به حواریون می‌گفت: دنیا پل است، از روی آن بگذرید و به تعمیرش نپردازید! چه کسی روی موج آب، خانه می‌سازد؟ موج دریا این دنیا است، به آن دلبستگی نداشته باشید.»

 

شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام

شجاعت امام علی علیه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد علیه السلام را در مجلس ابن زیاد و در مجلس یزید و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگیریم شجاعت این بزرگوار نیز بر ما روشن می‌شود.

امیرالمؤمنین شجاعت خود را در میدان برای افرادی مثل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری به کار می‌برد و فرزند گرامی او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید و روی منبر در مسجد شام به کار برده است.

 

سیاست امام سجاد علیه السلام

امیرالمؤمنین به اقرار همه مورخین از سنّی و شیعه پاسدار اسلام بود و رأی و تدبیر او فوق العاده مفید بود، چنانکه عمر بیشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علی لَهَکَ عمر، یعنی: «اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.»

امام سجاد علیه السلام در مدت سی و پنج سال پاسدار شیعه بود. مورخین معتقدند که تدبیر امام سجاد علیه السلام، مدینه را و بسیاری از شیعیان را از دست کسانی چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

 

حلم امام سجاد علیه السلام

درباره امیرالمؤمنین گفتاری نقل شده و ایشان فرمودند: «از کنار آدم بی‌خردی گذشتم که به من بد می‌گفت. از او صرف‌نظر کردم گویی که او حرفی نزده است.» درباره امام سجاد نیز گفتاری نقل شده است و ایشان فرمودند: «از کنار کسی گذشتم که به من بد می‌گفت. به او گفتم که اگر راست می‌گویی خداوند متعال مرا رحمت کند، و اگر دروغ می‌گویی خدا تو را بیامرزد!»

 

تواضع امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام با فقرا می‌نشست، با آنان غذا می‌خورد، از آنان دلجویی می‌کرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، برای آنان کار می‌کرد و از آنان پذیرایی می‌نمود، و درباره آنان به دیگران سفارش می‌کرد.

تاریخ نویسان اقرار دارند که امام سجاد علیه السلام، دوست داشت فقیران، یتیمان و بینوایان سر سفره‌اش باشند و با آنها بنشیند، غذا برای آنها آماده کند و حتی غذا در دهن آنان بنهد.

 

فصاحت و بلاغت در کلام امام سجاد علیه السلام

فصاحت به معنی خوب سخن گفتن، مجاز، کنایه، لطایف و مثال‌ها را به کار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول کلام بی فایده پرهیز داشتن است. فصاحت و بلاغت امیرالمؤمنین مورد اقرار همه است آن چنانکه درباره نهج البلاغه گفته شده:

دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق؛ پایین‌تر از کلام خالق و بالاتر از کلام مخلوق است.»

امام سجاد علیه السلام صحیفه کامله سجادیه را به جهان عرضه داشت. صحیفه‌ای که مثل آن نیامده و نخواهد آمد. صحیفه‌ای که در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیات اسلام، حقانیت شیعه، حقانیت اهل‌بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت، و بالاخره یک دوره معارف اسلامی را آموزش می‌دهد. صحیفه‌ای که محققین اسم آن را «اخت القرآن»، «انجیل اهل‌بیت»، «زبور آل محمد» نهاده‌اند. صحیفه‌ای که ابلهی با فصاحت ادعا کرد که می‌تواند چون آن بیاورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق کرد و مُرد.

 

جهاد امام سجاد علیه السلام

حضرت علی علیه السلام بزرگترین مجاهد اسلام است که توانست اسلام را از دست کفار و مشرکین نجات دهد. ولی فرزندش امام سجاد علیه السلام گرچه در کربلا کشته نشد اما وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام بوده است. قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام درختی بود که در کربلا کاشته شد و آبیاری و به ثمر رساندن و نگاهداری از آن به دست امام سجاد علیه السلام به دست زینب کبری انجام گرفت.

تدبیر امام سجاد علیه السلام در اسارت، گریه‌های امام سجاد در مدینه، نوحه خوانی و روضه خوانی‌های آن حضرت در مدت سی و پنج سال سخنرانیش، به موقع جهادی بود فوق العاده مفید و ثمربخش که تحلیل سیاسی تاریخ، این مطالب را نشان می‌دهد.

 

عفو و جوانمردی امام سجاد علیه السلام

اگر تاریخ درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید که چگونه از ابن ملجم مواظبت کرد و هنگامی که ظرف شیری را برای حضرت می‌آوردند نیمی را می‌خورد و نیم دیگر را برای او می‌فرستاد، و درباره او وصیّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نیز منقول است که: فرماندار مدینه که دل امام سجاد را خون کرده بود، از طرف عبدالملک مروان معزول شد و امر شد که او را به درختی ببندند و مردم بیایند و به او توهین کنند. امام سجاد علیه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود که مبادا به او توهین شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداری داد و نزد عبدالملک مروان وساطت او را کرد که از این خواری نجات یابد.

آن فرماندار معزول می‌گفت از علی بن الحسین و یارانش ترس دارم زیرا به آنها ظلم بسیار کردم.

 

ابهت و شخصیت امام سجاد علیه السلام

درباره حضرت علی علیه السلام گفته شده که بسیار متواضع بود، ولی بزرگی شخصیت آن بزرگوار میان همه محفوظ بود. همچنین است فرزند عزیزش امام سجاد علیه السلام.

در تاریخ ضبط است که هشام بن عبدالملک به حج آمده بود و کثرت جمعیت مانع شد که حجرالاسود را استلام کند. پس در گوشه‌ای برای او فرشی انداخته و نشسته بود که امام سجاد علیه السلام وارد طواف شد و وقتی به حجرالاسود رسید، مردم کنار رفتند و حضرت مکرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. یکی از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام دارند؟ هشام تجاهل کرد و گفت نمی‌دانم. فرزدق آنجا بود، فی البداهه قصیده مفصلی درباره امام سجاد علیه السلام سرود. ما چند بیت از آن قصیده را می‌آوریم: تمام قصیده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:

هذا الذی تعرف البطحاء و طاته  و البیت یعرفه و الحل و الحرم
ما قال لاقط الا فی تشهده لولا التشهد کانت لانه نعم
یغضی حیاء و یغضی من مهابته   فما یکلم الا حین یبتسم
من معشر حبهم دین و بغضهم  کفر و قربهم منجی و مقتصم
مقدم بعد ذکر الله ذکرهم فی کل فرض و مختوم به الکلم

«این مردی است که حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را می‌شناسند. نه، در کلامش نیست ـ حاجت سائل را همیشه برآورده می‌کند جز در تشهد ـ که لا اله الا الله می‌گوید. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، همیشه آری بود: هنگام برخورد با مردمان چشم‌ها را فرو می‌بندد برای آن که حیا دارد، و دیگران چشم فرو می‌بندد به جهت ابهتی که او دارد. و سخن با او نمی‌گویند مگر که آن بزرگوار تبسّم کند. روز قیامت حبّ آنها دین است و بغض آنها کفر است و قرب و نزدیکی به آنان پناه و نجات انسان‌ها است. در نمازها یاد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چیزی است بعد از اسم خدای متعال. و نمازها به اسم آنان تمام می‌شود ـ یعنی در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهل‌بیت است و آخر مطلب که در تشهد آخر گفته می‌شود باز اسم اهل‌بیت است. گفته شده که فرزدق به این اشعار آمرزیده شده است و به گفته جامی اگر اهل عالم به این اشعار آمرزیده شوند جا دارد.

 

زندگی امام سجاد علیه السلام

می‌دانیم زندگی حضرت علی علیه السلام پر تلاطم بود در نهج البلاغه می‌فرماید: «صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی؛ صبر نمودم در مصایب نظیر کسی که خاری در چشم و استخوانی در گلو داشته باشد.» ولی زندگی امام سجاد علیه السلام از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار پرتلاطم‌تر بود. آن حضرت در بحبوحه جنگ صفین به دنیا آمد: در زمان معاویه و آن جنایاتش پرورش پیدا کرده. معاویه را با کشتارهای دسته جمعی شیعیان، با اشاعه سبّ امیرالمؤمنین در خطبه‌ها و بعد از نمازها دیده است. بعداً حماسه کربلا و اسارت، که هر روزی از آن چند بار مرگ است، مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را با اهل‌بیت پدرش پشت سر نهاد. قضیه حرّه که ننگی است بر دامن مسلمانان را مشاهده کرد.

یزید سال دوم سلطنت، شخصی را با پنج هزار لشگر به مدینه فرستاد و دستور قتل عام داد و سه روز مدینه را برای لشگریان خود مباح اعلام نمود.

او شاهد قضیه عبدالله بن زبیر است ـ که همه بنی‌هاشم و من جمله محمد بن حنفیه را در شعب ابی طالب جمع نمود که بسوزاند و چون دشمن رسید موفق نشد ـ شاهد مروان بن حکم بود که دشمن سرسخت اهل‌بیت بود. شاهد حکومت عبدالملک مروان با فرماندارش حجاج بن یوسف ثقفی است. زندانی زندان حجاج بن یوسف است که در میان بیابانی، پنجاه هزار زندانی در آن زندان بود و دمیری در حیاة الحیوان می‌گوید خوراک آنها دو قرصه نان بود که بیشتر آن خاکستر بود. شاهد کشتار بیشتر از صد هزار نفر بود به جرم دوستی با اهل‌بیت. پنجاه و هفت سال در این دنیا زندگی کرد ولی هر روز از آن برای آن بزرگوار قتلگاهی بود.




موضوع مطلب :

سه شنبه 91 آذر 7 :: 4:42 عصر
مام حسین(ع) همیشه در پی فرصت بود تا مسلمانان به ویژه عالمان و آگاهان را برانگیخته، بیدار کند و آنان را نسبت به فرمانروایی «یزید» هشدار دهد.
سلیم‌بن‌قیس می‌گوید، یک سال قبل از مرگ معاویه، حسین‌بن‌علی(ع) با عبدالله‌ابن عبّاس و عبدالله‌بن جعفر به حج رفتند، امام حسین(ع) مردان و زنان و یاران بنی‌هاشم و آن عده از انصار را که او و خاندانش را می‌شناختند جمع کرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود:
همة کسانی را که امسال از اصحاب پیامبر(ص) معروف به صلاح و عبادت‌اند به حج آمده‌اند، نزد من جمع کنید.
در پی این دعوت بیش از هفتصد نفر ـ که بیشتر آنان از تابعین و حدود دویسـت نفـر از اصحـاب پیامبر(ص) بودند ـ در «منا» در خیمة آن حضرت گرد آمدند. امام در میان آنان برای ایراد خطبه برخاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
اما بعد، این شخص طغیانگر (معاویه) دربارة ما و شیعیان ما اعمالی را روا داشت که دیدید و فهمیدید و شاهد بودید. می‌خواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کنید. [و بی‌تفاوت نمانید.]
شمار را سوگند می‌دهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خویشاوندی من که با پیامبر شما دارم، چون از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان کنید و همة شما در دیار خود از قبایلتان ـ آنان را که به آنها اطمینان دارید ـ دعوت کنید.1
آنگاه حضرت(ع) ضمن این گفتار، هیچ آیة قرآنی را که خداوند در شأن آنان نازل کرده بود نگذاشت مگر اینکه آن را خواند و تفسیر فرمود و نیز هر چه رسول خدا(ص) دربارة پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل کرد، و در همة آنها اصحاب پیامبر (ص) می‌گفتند:
آری، به خدا این سخنان را شنیدیم و شهادت می‌دهیم.
و تابعین می‌گفتند:
به خدا سوگند این سخنان را کسانی از صحابه که آنها را به راستگویی و امانت می‌شناسیم برای ما نقل کردند.
حضرت(ع) فرمود:
شما را به خدا قسم می‌دهم که این سخنان را برای هر کس که به او و دینش اطمینان دارید، نقل کنید.
سلیم می‌گوید: از جمله سخنان امام حسین(ع) که دربارة آن، آنان را سوگند داد و یادآور شد، این بود که فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامی که پیامبر(ص) بین اصحابش برادری پدید آورد، بین او و خودش برادری برقرار کرد و فرمود: تو برادر مؤمن منی و من برادر تو هستم در دنیا و آخرت؟!
گفتند: آری به خدا. آنگاه فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خرید و ساختمان کرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نه اتاق برای خودش و یک اتاق که در وسط واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی که به مسجد راه داشت جز درب اتاق پدرم همه را بست. پس در این باره عده‌ای به سخن آمدند و پیامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درب منازل شما را بسته و درب منزل علی(ع) را باز نگذاشتم، بلکه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درب منزل علی(ع) فرمان داد، بعد پیامبر(ص) همه مردم بجز علی(ع) را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ می‌داد از این رو در همانجا برای پیامبر(ص) و علی(ع) فرزندانی متولد شدند؟!
گفتند: آری به خدا. و فرمود:
آیا می‌دانید که عمربن‌خطاب علاقه داشت تا روزنه‌ای به اندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز کند ولی پیامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدی پاک بسازم که جز من و برادرم و فرزندانش در آن سکونت نکنند؟!
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) روز غدیر خم علی(ع) را به ولایت نصب کرد و فرمود: باید حاضران به غایبان برسانند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید رسول خدا(ص) در جنگ تبوک به علی(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسایی و تو پس از من زمامدار هر مؤمنی؟
گفتند: آری به خدا. و فرمود:
شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) هنگامی که نصارای نجران را برای مباهله فراخواند جز علی(ع) و همسرش (فاطمه(س)) و دو فرزند او (حسن و حسین(ع)) را نیاورد.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا می‌دانید پیامبر(ص) در روز خیبر پرچم را به دست علی‌(ع) داد و فرمود: پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، آنکه پی‌درپی (بر دشمن) یورش می‌برد و فرار نمی‌کند و خداوند خیبر را به دست وی فتح کند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که پیامبر(ص) او را برای ابلاغ آیات برائت فرستاد و فرمود: از سوی من کسی (پیام را) نمی‌رساند مگر خودم یا کسی که از من باشد؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) بین او و جعفر و زید داوری کرده فرمود: ای علی، تو از منی و من از توام پس از من پیشوای هر مؤمنی.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که او هر روز با رسول خدا(ص) خلوتی داشت و هر شب بر منزل پیامبر(ص) داخل می‌شد هرگاه می‌پرسید، پیامبر پاسخش می‌گفت و هرگاه سکوت می‌کرد، پیامبر(ص) خود آغاز سخن می‌کرد؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید رسول خدا(ص) او را بر جعفر و حمزه برتری داد، آن هنگام که به فاطمه(س) فرمود: تو را به بهترین خاندانم ـ که اسلامش از همه پیش‌تر، و بردباریش از همه بزرگ‌تر و دانشش از همه بیشتر است ـ تزویج کردم؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) فرمود: من سرور همة فرزندان آدمم، و برادرم (ع) سرور همه عرب، فاطمه(س) سرور همه زنان اهل بهشت و دو فرزندم حسن و حسین(ع) دو سروران جوانان بهشتند؟
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) به علی(ع) دستور داد تا او را غسل دهد و خبر داد که جبرئیل در غسل به او کمک خواهد کرد.
گفتند: آری به خدا. فرمود:
آیا می‌دانید که رسول خدا(ص) در آخرین لحظات خطبه‌ای که برای مردم خواند فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، دامن آن دو را بگیرید تا هرگز گمراه نشوید.
گفتند: آری به خدا.
امام حسین(ع) هیچ مطلبی را که خدا در قرآن در شأن علی‌بن‌ابی‌طالب و خاندانش نازل کرد یا بر زبان پیامبرش جاری ساخته بود ـ نگذاشت مگر که آنان را پیرامون آن قسم داد و صحابه پیامبر(ص) می‌گفتند: آری به خدا شنیدیم و تابعین می‌گفتند: این سخنان را کسی که به او اطمینان داریم فلانی و فلانی برای ما نقل کرده است.
سپس امام حسین(ع) آنان را قسم داد که آیا شنیده‌اند پیامبر(ص) فرموده:
کسی که گمان دارد مرا دوست دارد و علی(ع) را دشمن، دروغ می‌گوید. مرا دوست ندارد کسی که علی را دشمن دارد.
شخصی از پیامبر پرسید: چطور؟
فرمود: زیرا علی(ع) از من است و من از اویم، هر که او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست دارد خدا را دوست داشته است. هر که علی(ع) را دشمن دارد مرا دشمن دارد و هر که مرا دشمن دارد خدا را دشمن داشته است؟
گفتند: آری به خدا، شنیدیم.

سخن امام حسین(ع) در امر به معروف و نهی از منکر
ای مردم از آنچه خدا به آن اولیای خود را پند داده پند گیرید، مانند بدگویی او از دانشمندان یهود آنجا که می‌فرماید: «چرا دانشمندان الهی، آنان را از گفتار گناهشان باز نمی‌دارند؟» و می‌فرماید: «از میان بنی‌اسرائیل آنان که کفر ورزیدند لعن شدند» تا می‌فرماید: «چه بد بود آنچه می‌کردند.»
و بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد، چون آنان از ستمگر میان خود کارهای زشت و فساد می‌دیدند و نهیشان نمی‌کردند به طمع آنچه از آنها به ایشان می‌رسید و از بیم آنچه از آن می‌ترسیدند، با اینکه خدا می‌فرماید:
از مردم نترسید و از من بترسید.1
و می‌فرماید:
مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند، به کارهای پسندیده وا می‌دارند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند.2
خدا از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیف واجبی از خود، آغاز کرده است، زیرا می‌دانسته که اگر این فرضیه ادا شود و برپا گردد، همة فرایض ـ از آسان و دشوارـ برپا شوند، چه امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است همراه ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم بیت‌المال و غنایم، و گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در مورد بسزای خود.
سپس شما ای گروه نیرومند! دسته‌ای هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی معروفید، و به وسیلة خدا در دل مردم مهابتی دارید که شرافتمند از حساب می‌برد و ناتوان شما را گرامی می‌دارد و آنان که هم درجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش می‌دارند، شما واسطة حوایجی هستید که از خواستارانشان دریغ می‌دارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه، گام برمی‌دارید. آیا همه اینها از آن رو نیست که به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید؟ اگر چه از بیشتر حقوق خداوندی کوتاهی کرده‌اید از این رو حق امامان را سبک شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساخته‌اید و به پندار خود حقّ خود را گرفته‌اید. شما در این راه نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطره انداختید و نه برای رضای خدا با عشیره‌ای درافتادید، آیا شما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذاب او را آرزو دارید؟
ای آرزومندان به درگاه خدا! من می‌ترسم کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از کرامت خدا به منزلتی دست یافته‌اید که بدان بر دیگری برتری دارید و کسی را که به وسیلة خدا (بر شما) شناسانده می‌شود گرامی نمی‌دارید با اینکه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید، شما می‌بینید که پیمان‌های خدا شکسته شده و نگران نمی‌شوید با اینکه برای یک نقض پیمان پدران خود به هراس می‌افتید. می‌بینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال‌ها و از کار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم نمی‌کنید، و در خور مسئولیت خود کار نمی‌کنید و به کسانی که در آن راه تلاش می‌کنند وقعی نمی‌نهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسوده‌اید. همه اینها همان جلوگیری و بازداشتن دسته‌جمعی است که خداوند را بدان فرمان داده و شما از آن غافلید. مصیبت بر شما از همة مردم بزرگ‌تر است، زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید، کاش (در حفظ آن) تلاش می‌کردید.
این برای آن است که زمام امور و گذرگاه احکام (یعنی پست‌های کلیدی) به دست عالمان به خداست که بر حلال و حرام خدا امین‌اند و از شما این منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطة تفرّق شما از حقّ و اختلاف شما در سنت پیامبر(ص) با اینکه دلیل روشن بر آن داشتید. و اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینه‌ها (و تعهدها) را تحمل می‌کردید، زمام امور خدا بر شما در می‌آمد و از جانب شما به جریان می‌افتاد و به شما برمی‌گشت، ولی شما ظالمان را در جای خود نشاندید و امور خدا را به آنان سپردید تا به شبهه کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا که از شما جدا خواهد شد [آنان را بر این منزلت چیره کرده] بدین‌سان ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور خود ساخته و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره کردند، در امور مملکت به رأی خود تصرف می‌کنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید می‌آورند به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار!
در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن می‌گوید، سرتاسر کشور اسلامی بی‌پناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند که هیچ دست برخورد کننده‌ای را از خود نرانند.
آنها که برخی زورگو معاندند و برخی بر ناتوان سلطه‌گر و تندخویند، فرمانروایانی که نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار و مالیات بگیری ستمگر و فرمانروای بی‌رحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما کشمکش داریم حاکم است و در آنچه اختلاف داریم داوری می‌کند.
خدایا! تو می‌دانی که آنچه از ما سرزد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی‌ارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانه‌های آیین تو را بنمایانیم و سروسامان بخشی را در سرزمین‌هایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیدة تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند. و شما (ای مردم!) اگر ما را (در این راه مقدس) یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران (بیش از پیش) بر شما نیرو گیرند و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند. خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بازمی‌گردیم و سرانجام به سوی اوست.

پی‌نوشت‌ها:

? برگرفته از فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)،صص222ـ303.
1. سورة مائده (5)، آیة 44.
2
. سورة توبه (9)، آیة 71.
 



موضوع مطلب :

سه شنبه 91 آذر 7 :: 4:39 عصر


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org





موضوع مطلب :

جمعه 91 آذر 3 :: 10:57 صبح

شب وصل است و تب دلبری جانان است (شب عاشورا)

شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازی شان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
یا رب این بوی خوش از روضه ی جان می آید
یا نسیمی است کز آن سوی جهان می آید
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این همهمه از حور جنان می آید
یا رب این آب حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گوش تا گوش همه کرّ و فر دشمن پست
شاه بنشسته بر او حلقه ی یاران الست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یک سره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
وه از آن آیت رازی که در آن محفل بود
مفتی عقل در این مسئله لا یعقل بود
عشق می گفت به شرع آنچه بر او مشکل بود
خم می بود که خون در دل و پا در گل بود
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست
او چو شمعی ست که جان ها همه پروانه ی اوست
شرف میکده از مستی پیمانه ی اوست
هر کجا خانه ی عشق است همه خانه ی اوست
حالیا خیمه گهش بزم گه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند
چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
که نمانده ست ره عشق مگر گامی چند
در بلاییم ولی عشق بلاگردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
امشب است آن که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
با من راه نشین باده ی مستانه زدند
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
یوسف فاطمه را ننگ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا عمل مذهب رندان بکنم
قطع این مرحله با ملک سلیمان بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
آنچه استاد ازل گفت بکن آن بکنم
عاقبت حانه ی ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند؟
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینه ی صدق غباری گیرند
صحنه ی مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
در شب قدر نگفت از سر و سامان زینب
داشت اندیشه ی فردای یتیمان زینب
گفتی از یاد پریشانی طفلان زینب
داشت امشب همه گیسوی پریشان زینب
این چه خوابی ست که در خواب گه شیران است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر از این بیش ندارم چه کنم ؟ تا کی و چند ؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی قند
دستی اندر خم زلفش که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
نفس همّت پاکان دو عالم با اوست
زخم شمشیر وسنان چیست که مرهم با اوست ؟
پس چه رازی ست که خنجر به گلو برّان است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد زینب گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از دل او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او که دربانی میخانه فراوان کرده
نوش پیمانه ی خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از سر جان و جهان دست فشان برخیزم
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
من به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است

برای دین اشعار دیگربرای امامحسین (ع) به ادامه مطلب مرا جعه کنید.



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 91 آذر 3 :: 10:54 صبح

شعر یوسف رحیمی برای اربعین حسینی

کاروان می رسد از راه‌، ولی آه

چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب

دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه

زنی مویه کنان ، موی کنان

خسته، پریشان، پریشان و پریشان

شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان

شده مرثیه خوان غم جانان

همان حضرت عطشان

همان کعبه‌ی ایمان

همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار

همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا.

کاروان می رسد از راه ، ولی آه

نه صبری نه شکیبی

نه مرهم نه طبیبی

عجب حال غریبی

ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی

ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی

ز داغ غم این دشت بلاپوش

به دلهاست لهیبی

به هر سوی که رفتند

نه قبری نه نشانی

فقط می وزد از تربت محبوب

همان نفحه‌ی سیبی

که کشانده ست دل اهل حرم را.

کاروان می رسد از راه

و هرکس به کناری

پر از شیون و زاری

کنار غم یاری

سر قبر و مزاری

یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته

به دنبال مزار پسر فاطمه رفته

یکی با دل مجروح

و با کوهی از اندوه

به دنبال مه علقمه رفته

یکی کرب و بلا پیش نگاهش

سراب است و سراب است

دلش در تب و تاب است

و این خاک پر از خاطره هایی ست

که یک یک همگی عین عذاب است

و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است

که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش

خدایا به گمانش که گرفته ست

گلش را در آغوش

و با مویه و لالایی خود می رود از هوش:

«گلم تاب ندارد

حرم آب ندارد

علی خواب ندارد»

یکی بی پر و بی بال

دل افسرده و بی حال

که انگار گذشته ست چهل روز

بر او مثل چهل سال

و بوده ست پناه همه اطفال

پس از این همه غربت

رسیده ست به گودال

همان جا که عزیزش

همان جا که امیدش

همان جا که جوانان رشیدش

همان جا که شهیدش

در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر

در آن غربت دلگیر

شده مصحف پرپر

و رفته ست سرش بر سر نیزه

و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا

رها مانده خدایا.

 

چهل روز شکستن

چهل روز بریدن

چهل روز پی ناقه دویدن

چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن

چه بگویم؟

چهل روز اسارت

چهل روز جسارت

چهل روز غم و غربت و غارت

چهل روز پریشانی و حسرت

چهل روز مصیبت

چه بگویم؟

چهل روز نه صبری نه قراری

نه یک محرم و یاری

ز دیاری به دیاری

عجب ناقه سواری

فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب

چه بگویم؟

چهل روز تب و شیون و ناله

ز خاکستر و دشنام

ز هر بام حواله

و از شدت اندوه

و با خاطر مجروح

جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه

همان آینه‌ی فاطمه

جا ماند سه ساله

چه بگویم؟

چهل روز فقط شیون و داغ و

غم و درد فراق و

فراق و ... فراق و ...

چه بگویم؟

بگویم، کدامین گله ها را؟

غم فاصله ها را؟

تب آبله ها را؟

و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟

و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟

و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟

 

چهل روز صبوری و صبوری

غم و ماتم دوری و صبوری

و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری

نه سلامی نه درودی

کبودی و کبودی

عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی

به آن شهر پر از کینه و ماتم

چه ورودی و کبودی

در آن بارش خونرنگ

سر نیزه تو بودی و کبودی

گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی

و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه

چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی

عجب اوج و فرودی و کبودی

خدایا چه کند زینب کبری!

برای دین اشعار دیگربرای امام حسین (ع) به ادامه مطلب مرا جعه کنید.



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 91 آذر 3 :: 10:51 صبح

توضیح سؤال :

امام حسین (ع) با این که مى‏دانست شهید مى‏شود ، چرا اقدام به قیام کرد؟

بسم الله الرحمان الرحیم

 با عرض سلام و خسته نباشید ! عده ای از افرادی که دنبال پیدا کردن نقص و اشکال از عملکرد امامان می‌باشند ، در شبکه ها... طرح میکنند که اگر امام حسین (علیه السلام) عالم بر شهادتش بود ، چرا به طرف کربلا رفت ؟ چنانچه صدمه رساندن خود از محرمات است !!!!

این تفکری که بی‌سوادان و بهانه جویان دارند .

آیا این سخن صحیح است ؟ چرا؟

پاسخ :

یکی از شبهاتی که ممکن است ذهن خواننده یا شنونده روضه امام حسین علیه السلام را به خود مشغول کند این است که امام حسین علیه السلام با این کار خود را به هلاکتی انداخته اند که خداوند در قرآن با آیه « وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ ؛ خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید » نهی کرده است . وانجام این کار، خود کشی است

چطور ممکن است امام حسین علیه السلام که فرزند رسول گرامی اسلام و امیر المؤمنین علیه السلام است و با دین اسلام آشنایی کامل دارد چنین کاری کرده باشند ؟

برای رسیدن به جواب از این شبهه مقدمه ای را در مورد معنای آیه « هلاکت » اشاره می نماییم تا معنی هلاکت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنیم که آیا این عنوان در مورد قیام بزرگ امام حسین علیه السلام صدق می‌کند یا خیر .

خداوند در قرآن فی فرمایند :

وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ . البقره / 195 .

 در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستهایتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که خداوند نیکو کاران را دوست دارد .

« تهلکة» در این آیه به معنای هلاکت است و مقصود از آن هر کاری است که انجام آن به انسان ضرر بزرگی بزند که تحمل آن در حالت عادی ممکن نیست ؛ مانند فقر یا مریضی یا مرگ .

این آیه کریمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ یعنی فداکاری در راه وی و بخشش در طریقی که او می‌پسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع می نماید . پس مراد از هلاکت در این آیه ، هلاکتی است که از ترک فداکاری و از خود گذشتگی در راه خدا نشأت می گیرد .

سپس می‌فرماید " و نیکی کنید" . یعنی با فداکاری و از خودگذشتگی در راه خدا از نیکو کاران باشید ؛ پر واضح است که هر نوع فداکاری ، فداکاری نیکو نمی باشد وهر بخششی محبوب و پسندیده درگاه خداوند نیست ؛ زیرا اگر چنین بود باید فداکاری های دیوانگان و نادانان نیز ، در نزد خداوند پسندیده باشد .

فداکاری و از جان گذشتگی مورد پسند خداوند شرایطی دارد که مهمترین آن ، این دو شرط است :

1. فداکاری و از خود گذشتگی در راه و هدفی باشد که عقلای عالم آن را می‌پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آمیز یا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛

2 . آن چه در راه او هدیه می‌شود از نظر ارزش ، از خود هدیه ، دارای برتری و فضیلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال برای به دست آوردن علم یا سلامتی . و یا قربانی کردن حیوانی برای تامین نیاز غذایی انسان . در یک کلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداکاری در راه آن برتر و کامل تر است .

این دو مطلب ، دو شرط اساسی از شروطی هستند که باید در هر بخشش و انفاق و فداکاری رعایت شود تا آن فداکاری نیکو بوده و در راه خدا به حساب آید .

با این مقدمه ، به خوبی مشخص می شود که قیام امام حسین علیه السلام به طور کامل در راه خدا بوده است ؛ زیرا و این دو شرط را به نحو کامل داشته است ؛ بنابراین تمام فداکاری هایی که آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند ، در راه خدا و مورد رضایت الله بوده است.

خلاصه اینکه : آیه هلاکت ( یا هر دلیلی که خودکشی را حرام می کند ) شامل هر گونه خود را به  خطر انداختن نمی شود ؛ و قربانی کردن جان و مال را اگر برای هدفی بزرگ و شریف - مثل آن قیام جاودان امام حسین علیه السلام – باشد ، حرام نمی کند ؛ چون در فداکاری های حضرت شروط فداکاری شریف و از خود گذشتگی مقدس به بهترین نحو موجود است .

اگر نبود فداکاری حسین علیه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن‌چه پیامبران در طول تاریخ آورده بودند ، در زیر آوار بدعت ها ، سیاه نمایی ها و انحرافاتی که خلفای پیشین به وجود آورده بودند دفن می‌شد و اثری از آن باقی نمی‌ماند ؛ همانطور که ادیان گذشته در زیر این رسوبات مدفون شد و اثر درستی از آن‌ها بر جای نماند .

پس قیام امام حسین علیه السلام هم عقلائی است و هم هدفی که آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در یک کلمه تمام هستی ، باارزش‌تر است .




موضوع مطلب :

جمعه 91 آذر 3 :: 10:44 صبح
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >   
درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت من . این سایت با به روز کردن مطالب خود باعث می شود اطلاعات شما بازدید کننده گرامی ارتقا یابد لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید یا از طریق فرم تماس سایت یا ازطرق ایمیل Amirmohammad.omumi@yahoo.com ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.
پیوندها
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 426
  • بازدید دیروز: 184
  • کل بازدیدها: 2345734
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر

امیرمحمدعمومی - از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

کلیه حقوق این وبلاگ برای از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ محفوظ است